استفاده از محتویات این وبگاه با ذکر منبع مجاز است

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

هدیه




هدیه شعری از فروغ فرخزاد


من از نهایت شب حرف میزنم

من از نهایت تاریکی

و از نهایت شب حرف میزنم

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم ؟

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

گفتگو با افشین خواننده مشهور ایران




افشین میگوید من هر شب خواب ایران را می‌بینم

آنگونه که در برنامه پیشین وعده کرده بودیم، بعد انجام برنامه کنسرت "موسیقی بدون مرز" با افشین، ستاره تابناک موسیقی پاپ ایران، صحبتی انجام دادیم.
این برنامه با شرکت آوازخوانان جوان از چهار کشور ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان برگزار شد.
افشین برای نخستین بار در تاجیکستان برنامه اجرا می کرد و سؤال نخست من هم در باره برداشتش از تاجیکستان بود
افشین گفت “قبل از آنکه بیام تاجیکستان، معین، خواننده معروف، برایم از مهمان ‌نوازیهای مردم تاجیک زیاد تعریف کرده بود. من هم از برنامه‌ای که این جا اجرا کردم، خیلی راضی هستم و خیلی تشکّر می‌کنم از هواداران تاجیکی‌ام، که ما را حمایت کردند."
این آوازخوان پاپ می گوید "حالا که باید فردا بروم، راستی دلم می‌خواهد بازهم در تاجیکستان بمانم. همانطور که در برنامه کنسرت هم به تماشاچیان گفتم، وقتی پیر شوم، می‌خواهم در تاجیکستان باشم و اینجا زندگی کنم.”
برای تاجیکان از جمله آوازخوانهای تاجیک، بر آمدن بر صحنه‌های آمریکا و اروپا مثل یک رؤیا است. برای اینکه یک نفر بتواند در سطح بین‌المللی آوازخوانی کند، باید چه کند؟
“راستش، من همیشه دوست دارم در کشورهای فارسی‌ زبان تاجیکستان، ایران و افغانستان برنامه اجرا کنم. کسانی که دوست دارند در خارج از کشور خود، مثلاً آمریکا، استرالیا، نیوزلند، کانادا و غیره آوازخوانان موفقی باشند، به نظر من پیش از همه باید این نکته را به نظر بگیرند، که برای یک خواننده فقط داشتن صدای خوب داشتن کافی نیست. یک آوازخوان باید تیم خوبی داشته باشد، یعنی ترانه‌سرای خوب، آهنگساز خوب، مدیر خوب. این یک کار گروهی است، که یک آوازخوان را میارد بالا. اینها همه دست به دست هم می‌دهند، تا یک نفر موفق شود.”
افشین در ایران افشین شد و یا در غرب؟
“من خودم وقتی برمی‌گردم به دوران کودکی ام، به دوران بچگی ام، از آن روزها خاطرات خوبی ندارم، چون خیلی سختی کشیدم. فکر می‌کنم همان سختیها بود که من الآن افشین شدم و همان خاطره‌ها مرا به محبّت و صداقت و به کار کردن وادار می‌کند. هر چیزی، که تا امروز ایجاد کردم، ترانه‌ها و آهنگهایی که نوشتم، درد خاطره‌های دوره بچگی ام است.”

چند سال شده، که از ایران رفتی و کی آخرین بار ایران بودی؟
“پانزده سال می شود که بیرون از ایران زندگی می‌کنم، ولی قلبم هنوز آنجاست. راستی، هر شب در خوابهایم کوچه و خیابانهای ایران را می‌بینم و با دوستانم آنجا ملاقات می‌کنم. امّا چون صبح از خواب بیدار می‌شوم، واقعیّت را می‌بینم. هیچ جای دنیا برای آدم وطن نمی‌شود. من به تاجیکهای عزیز نیز می‌گویم، که سعی کنید خودتان را در کشور خودتان پیدا کنید.” “کلّا من با سیاست رابطه خوبی ندارم، چون از سیاست چیزی نمی‌فهمم، سیاسی نیستم. ولی ایرانی که هستم، وقتی می‌بینم به هموطنانم ظلم می‌شود، مجبورم به عنوان یک خواننده مسئول فریاد بزنم. چون خواننده تنها مال خودش نیست، خواننده به ملّتش تعلّق دارد."
وقتی یک ملّت زیر فشار و درد است، ما به عنوان نمایندگان ملّت وظیفه مان این است که فریاد ملّت را به گوش همه برسانیم و اگر این کار را نکنیم، به نظر من، یک خواننده خائن هستیم و اصلاً باید خوانندگی را بگذاریم کنار.”
در زندگی چه را کم داری؟
“میخواهم در زندگی خود کارهای بیشتری انجام دهم. اگر همه چیز که دلم خواست، می‌داشتم، دیگر میلی به زندگی کردن باقی نمی‌ماند. اگر آرزویی نداشته باشی، پس برای چه باید زنده بمانی.”
در یک مصاحبه تلویزیونی گفتی، که یک بار موادّ مخدِّر را تجربه کردی؟
“من آدمی هستم، که دوست ندارم به مردم دروغ بگویم، دوست دارم همیشه با مردم رک و راست باشم. من با دو-سه تا از دوستهایم نشستیم و گهگاهی یک چیزی مصرف کردیم، ولی این بدان معنی نیست، که معتاد بودم. من ورزشکار هستم.
بعدش فهمیدم، که اینها چیزهای خوبی نیستند، ولی به حساب جوانی و کنجکابی هفت-هشت سال پیش دوست داشتم تجروبه کنم، تا بفهمم چه است و کار گناهی، که نکردم.
من یک دوستی داشتم با نام مهران رحمانی، ایشان خودکُشی کرد به خاطر موادّ مخدر و قبل از آن، که بخواهد خودکُشی کند، او شعر و آهنگ نوشت و من این آهنگ را خواندم، که دو ماه دیگر در آلبوم جدیدم به بازار ارائه خواهد شد.”
در برنامه دوشنبه برادرت هم همراهت بود. از همکاریهای امیر و افشین بگو.
“بیش از هشت سال می‌شود که امیر با من است. می‌توان گفت از اوّل که من شروع کردم به خواندن، امیر با من بود. امّا فرهنگ ما یک مقدار با هم فرق می‌کند. امیر در آلمان بزرگ شده و من در ایران بزرگ شده‌ام. او خیلی اروپایی است و من خیلی ایرانی‌ام.”
امیر بزرگتر است یا افشین؟
“البتّه قیافتا امیر بزرگتر است، امّا در اصل من شش سال از او بزرگترم. من 31 سال دارم و امیر 25 سال دارد.”


برگرفته شده از برنامه تفریحی تاجیکی بی بی سی

۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

زبان سکوت..







یک ساعت تمام , بدون آنکه یک کلام حرف بزنم,
برویش نگاه میکردم:
فریاد کشیدکه: آخر خفه شدم ! چرا حرف نمیزنی ,.؟
گفتم : نشنیدی ؟!..برو!..
کارو

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

مرگ امواج!...





از دریا پرسیدم : که این امواج
دیوانه ی تو, از کرانه ها چه میخواهند؟
چرا اینسان پریشان ودربدر , سر به
کرانه های از همه جابی خبر میزنند؟
دریا در مقابل سوالم گریست!
امواج هم گریستند...
آنوقت دریا گفت: که طمعه ی مرگ ,
تنها آدمها نیستند ,امواج هم مثل آدمها می میرند!
واین... امواج زنده هستند , که لاشه ی
امواج مرده را ,شیون کنان به
گورستان سواحل می سپارند!...
(کارو)

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

جشنواره جوایز موسیقی تلویزیون آریانا


بابک سیاووش
دراین آواخر رسانه های تصویری افغانستان دست به ابتکاراتی زدند ودر قسمت تشویق هنر وهنرمندان می کوشند که میتوان از برنامه ستاره افغان که از طریق شبکه ی خصوصی (طلوع) همچنان در آخر سال اهدای جوایز به هنرمندان سینمای افغان از طریق همین شبکه میتوان نام برد.
اما در این آخر ها تلویزیون آریانا جشواره ی اهدای جوایز را به هنرمندان شناخته شده افغانستان آغاز کرده است که دوره ی چهارم آن در شهر هامبورگ آلمان باحضور هنرمندان وفرهنگیان افغانستان برگزار شده بود
دراین جشنواره فرهاد دریا هنرمند شهیر وسفیر صلح افغانستان لقب بهترین هنرمند سال از مردان را به خود اختصاص داد . بانو نغمه از خواننده های پر آوازه زن لقب بهترین هنرمند سال از زنان را به خود اختصاص داد.
بهترین آهنگ سال به تواب آرش بهترین ویدیوی سال به ولی حجازی بهترین آلبوم وآهنگ حماسی به جاوید شریف بهترین تازه کار از زنان بانو غزل سادات ازمردها شکیب عثمانی بهترین آهنگ آرام به بانو مژده جمال زاده بهترین محلی خوان میرمفتون وبهترین جوره ی هنری حفیظ علی وخانمش دیو یانی علی وهمچنان لقب یک عمر شایستگی درهنر را به ظاهر هویدا,ارمان, مددی, گل زمان,بانوافسانه جایزه ستاره موسیقی به رحیم مهریار وبانو پرستو وجایزه های افتخار به نذیر خارا ,شریف ساحل , لطیف ننگرهاریاهدا گردید.
اما قسمیکه این جشنواره در سال پاره نیز دایره گردیده بو در این جشنواره از بسیاری هنرمندان افغانستان هیچ یاد نشده است ونیزازهنرمندان جوان تازه کار داخل افغانستان وبعضی مردم میگویند اگر چنین جشنواره های در داخل افغانستان وبا حضور مردم دایر شود لذت دوچندانی خواهد داشت.
اما باهمه حال این جشنواره از سطح یک تلویزیون یک امر بزرگی است وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان که یک ارگان دولتی است هیچ توجهی به این امر نکرده است هنرمندان افغانستان در داخل با امکان اندک به بسیار ی کار های بزرگی دست میزنند مردم افغانستان امیددارند که وزارت اطلاعات فرهنگ با دایره کردن همچو جشنواره ها از هنرمندان فرهنگیان وبلاخره مردمان اهل فرهنگ خود را حمایت کند وآنان را به کشور شان دعوت کننده


فرهاد دریابهترین هنرمند سال از مردها




بانونغمه بهترین هنرمند سال از زنان

بهترین آلبوم سال به تواب آرش اختصاص داد شد

بهترین آهنگ حماسی به جاوید شریف اختصاص داده شد

بهترین هنرمند تازه کار به بانو غزل سادات اختصاص داده شد

بهترین آهنگ آرام به بانو مژده جمال زاده اختصاص داد شد

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

خانواده‌ی آوازخوان تاجیکستان


شبنم ثریا آواز خوان نامدار تاجبیک

شهزاده سمرقندی


می‌خواهم از خانواده‌ای بگویم که در هنر خوانندگی در تاجیکستان شناخته‌اند. خانواده ثریا قاصیموا. ثریا قاصیموا در تاجیکستان از خوانندگان نامداری است که همه ترانه‌های او را دوست دارند و از دوران نوجوانی با خواندن ترانه‌های مردمی و فلک خوانی که با سبک و شیوه جنوب تاجیکستان سروده شده‌اند خوانندگی را آغاز کرده است.این ترانه مردمی تاجیک را در اجرای ثریا قاصیموا می‌شنویم که در مراسم جشن نوروز سال گذشته در حضور رییس جمهور تاجیکستان امام علی رحمان اجرا کرده است.ثریا قاصیموا هر چند کار خوانندگی خود را با خواندن ترانه‌های مردمی و فلک‌سرا شروع کرده است، اما ترانه‌هایی مثل ترانه «ما مستیم» را هم به سبک پاپ اجرا کرده است.ثریا قاصیموا راه خوانندگی را برای دختران خود شبنم و فرزانه باز کرد.
فرزانه خورشید خواهر شبنم ثریا
شبنم در یکی از مصاحبه‌های خود گفت که هنر خوانندگی را از مادر آموخته و مادر اولین استاد اوست.هر دو دختر ثریا قاصیموا اول ترانه‌های مردمی کولابی می‌خواندند که مادر استاد این نوع موسیقی است و بعد رو به موسیقی پاپ آوردند و هر کدام راه خود را رفتند.شبنم ثریا، اسم مادری خود را انتخاب کرد و فرزانه اسم پدری خورشید را. در اجرا نیز سبک این دو دختر و سبک لباس‌پوشی و رفتار در صحنه با هم تفاوت دارد.شبنم ثریا با کمک شرکت‌های افغانی مقیم آمریکا، شهرت جهانی پیدا کرد و با بازخوانی ترانه افغانی «از کدام سفر» که برنده جایزه ترانه سال در تاجیکستان شد، اسم او مطرح‌تر از اسم مادر شد.اما فرزانه خورشید هم به دلیل کم بودن سن و هم تجربه هنوز در اوایل راه خوانندگی است و ترانه‌های که او تا به حال اجرا کرده است،سبک همسانی نداشته‌اند و صدای او هنوز جای زیاد برای تمرین دارد.در اجرای فرزانه خورشید به ترانه‌ای که در جشن‌های نوروزی ۲۰۰۸ اجرا کرد، می‌رسیم.نوروز سال ۲۰۰۸ برای تاجیکستان اتفاق تاریخی در خود داشت. در کنسرت نوروزی که دولت تاجیکستان در ایام نوروز برگزار می‌کند سه خواننده معروف زن از یک خانواده روی صحنه آمدند. ثریا قاصیموا، شبنم ثریا و فرزانه خورشید.به امید آن روز که این سه زن همزمان روی صحنه آیند و بهترین ترانه سال آینده را با هم اجرا کنند.

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

عقیق بی بها



بروید ای حریفان ,بکشید یار مارا



به من آورید یگدم , صنم گریز پارا



به ترانه های شیرین , به بهانه های رنگین



بکشید سوی خانه , مه خوب خوش لقا را



وگر او به وعده گوید, که دمی دگر بیایم



همه وعده مکر باشد , بفریبد او شمارا



دم سخت گرم دارد, که به جادویی وافسون



بزند گره برآب وببندند او هو را



به مبارکی وشادی چونگار من درآید


بنشین نظاره میکن , تو عجایب خدا را



چوجمال او بتابد چه بود جمال خوبان



که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را



برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من



برسان سلام وخدمت تو عقیق بی بها را




شعری از خداوندگار بلخ حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی

۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

رپ موسیقی ماندگار

بابک سیاووش
رپ درلغت كوبيدن ضربه هاي كوتاه بر چيزي مثل ديوار وميز است اما رپ درواقع نوع موسيقي خياباني است كه دردهه(1980) ميلادي وازميان موسيقي سياه پوستان فقير متولد شد . محققان ميگويند كه زادگاه hip hopيارپ محله اي موسوم به (Bronx) درشهر نيويورك است درين محله دراواخر دهه (50) در دهه (60) سده پيش سياه پوستان فقير زندگي مي كردند جنايت ـ اعتياد به مواد مخدر وبيكاري برساكنان اين محله مستولي بوده دراين محله يك گروه (7) نفري از جوانان موسوم به (seven savage) كه بعد ها


(Black spades) خوانده ميشدند دسته مخوفي خيابافي را تشكيل دادند و شش سال در دلها هول و هراس آفريدند سپس اين گروه بزرگتر شد و (Bambaataa) يا (Bam) آفريقايي يك عضو اين گروه تأثير فراموش نا شدني بر موسيقي رپ گذاشت.
ضرب ميزان اين موسيقي در بيشتر موارد (4.4) بوده و ريشة آن به سبكهاي موسيقي چون (Soul) و (Funk) باز مي گردد كه تكيه بر تكرار تم براي مدت طولاني دارند.
كلام رپ:
رپ كه در واقع موسيقي اعتراض آميز خياباني است در اين موسيقي بيشتر از پيش افتاده ترين و سهل ترين كلمات استفاده ميشود.
در ترانه هاي رپ بيشتر از كلمات خشن و نا هنجار استفاده ميشود در رپ حتي كلمات بدور از ادب استفاده ميشود كه اين موضوع آنقدر جدي شده كه سبب جبهه گيري بسياري از والدين در مقابل علاقمندي فرزندانشان به رپ شده است وهچنان موضوعاتي ازجمله: اختلافات طبقاتي، رياكاري، دعواهاي خياباني، فرهنگ غالب جهاني و همچنين بحران هاي سياسي كه رپ به آن مي پردازد اگرچه كلام رپ قافيه هاي ضعيف دارد و در نگاه بسياري شعر ناب به حساب نمي آيد اما به همين سادگي و بي پيرايگي خود مي كوشد نا هنجاريهاي جامعه را بازگو كند.
رپ موسيقي زود گذر:
با آنكه از عمر رپ (20) سال نمي گذرد بسياري به اين باور اند كه موسيقي رپ زودگذر است مثل پديده «دادائيسم» در عرصه ادبيات در اروپا پس از جنگ جهاني دوم و بعضي از راديو هاي امريكا مايل به نشر موسيقي رپ نيستند.
جالب اينست كه نه تنها در فرهنگ غرب بلكه در فرهنگ شرق نيز رپ نفوذ كرده است كه در بين آوازخوانان ايران، افغانستان، عرب، هند، تاجیكستان و ديگر كشور ها نيز راه يافته است.
در افغانستان علاقمندي جوانان به شنيدن آهنگ هاي رپ خيلي زياد است و (Raper) هاي زيادي هم وجود دارد.


موسيقي مردانه:

باآنکه در سبک های مختلف موسیقی غرب نفوذ خانم ها هویدا است . اماجالب اينكه موسيقي رپ در بين خانمها نفوذ كم كرده است يكي از دلايلي كه موسيقي رپ هنوز در انحصار مردان نگهداشته اين است كه زنان بلندي و خشونت صداي مردان را كه يكي از ويژگي هاي اصلي اين موسيقي است، ندارند ولي با وجود اين يك آلبوم گروه سه نفري
(Salt npepes) به نام (Hot cool and vicious) يك ميليون صفحه به فروش رفته است.




۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

سیرموسیقی درافغانستان

محمد داود سياووش
در دوره دوم پادشاهي اميرشير علي خان به تقاضاي امير هيئتي ازهنرمندان موسيقي هند به رهبري ميا سمندر خان به كابل دعوت شدند .اين هيئت ابتدا در بالاحصار وبعداٌ درگذر خواجه خوردك مسكن گزين شد(چنين ادعايي وجود دارد كه خواجه خوردك شمشير ساز ابو مسلم خراساني بود). ميا سمندر خان با هيئت همرا هش وقتي ازگذرخواجه خوردك به دربار ميرفتند برفيل هاسواره راهي دربار ميشدند دراين سالها يك خانم هندي به نام مينا به كابل آمد وشامل دسته اين هنرمندان شد. دردوره امير عبدالرحمن خان هنرموسيقي عمو ميت بيشتر يافت پس از فتح نورستان يك عده زنان ومردان رابه كابل آوردند كه درميان آنان خانم زيبايي به نام گلشا ه بود گلشاه نزد مياسمندر خان به شاگردي نشست متعاقب آن زناني به نام هاي صبوئي ،كاكل، گوارااز هند به كابل آمده به گروه هنري مياسمندر خان شامل شدنددرساليان بعد ستار جو پدر استاد قاسم وعطا حسين وارد كابل شدند ، دراين سالها مهد پرورش موسيقي درباربود ودرواقع دربار اين زمينه را مساعد ساخت كه هنرمندان به شكل سيستماتيك و معياري يا اكادميك مطابق معيارهاي همان زمان موسيقي را از هند وارد كشور سازند.طوريكه گفته ميشود دردوره اميرحبيب الله خبازي به نام محمد علي به سبك ايراني آواز مي خواند ودراين سالها ازهنر پيشه گان و آواز خواناني چون رجب هراتي ،سيد قريش، حيدر نمدمال ،اكه عبدالرحمن پنج تارنواز ،محمد شفيع لغماني رباب نواز نام برده ميشود .اماسهم ونقش هنرمنداني كه ازهند دعوت شدند درپخش واشاعه موسيقي ازاهميت بزرگ برخوردار ميباشد . استاد عطا حسين پدراستاد غلام حسين آواز خوان دربار امير حبيب الله بوده درسفرها همركاب امير مي بود درميله هاي امير خيمه مخصوص به او مي افراشتند وخوراكش از ساير مهمانان متفاوت بود. دراين سالها به تدريج موسيقي از دربار پا بيرون گذاشته وموسيقي دوستاني چون سردار محمد يوسف خان ،ميرزا عبدالطيف ، علي احمد خان والي ،ميرزامحمد يوسف خان كوتوال ، محمد عمر خان منشي ، كاكه غني نصوار ي، عزيز خان لنگرزمين و كاكه طاهر محافل موسيقي را خارج دربارراه اندازي ميكردند اگر كوچه خرابات كنوني كه در حقيقت از گذر خواجه خوردك در طول سالها به كوچه خرابات تغيير نام نموده زادگاه موسيقي در شكل گروه هاي آواز خوان حرفوي بخوانيم از دور در آن كوچه چراغ خانه استاد قاسم واستاد غلام حسين خان توجه علاقه مندان را به خود جلب ميكند ميگويند هنگا ميكه استاد قاسم تازه به جواني رسيده بود ، باري با پدرش راهي دربار شد امير عبدالرحمن خان في المجلس از ستار جو خو است كه آن غزل كلام الغيب حافظ را بخواند كه با اين مطلع آغاز ميشود:
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
ستار جو وساير آواز خوانان چون به سانسكريت آواز ميخواندند وغزليات حضرت حافظ را نخوانده بودند از بر آوردن اين تقاضاي امير عاجز ماندند . دراين وقت استاد قاسم تازه جوان گفت : اگر اجازه امير باشد من همين غزل را ميخوانم امير رو به قاسم نموده گفت: پدرت ياد ندارد تو چطور قادري! قاسم گفت : من درمسجد نزد ملا صاحب كتاب خواجه حافظ را خوانده ام به اين ترتيب بااجرا ي آن آهنگ كه شايد اولين آهنگ رسمي استاد قاسم باشد به دربار پا گذاشت ودر آسمان هنر كشور درخشيد.
انفاذ نظام نا مه اشاعه موسيقي در دوره اماني يكي از عوا مل اساسي رشد هنرموسيقي درا ين مرحله به شمار ميرفت . شاه امان الله به موسيقي علاقه فراوان داشت واستاد قاسم نيز با درنظر داشت روحيه استقلال طلبانه وغرور ملي شاه موسيقي را از زوايه ئي وارد سياست ساخت كه به مزاج شاه سازگار افتد. ژست ها وحركات هنرمندانه استاد قاسم با طبع ظريف اما زنند سياسي در اجراي ترانه استقلال با «دابس» ارجحيت استاد را درنظر شاه فزوني بخشيد واكت وحركت استاد درجشن فتح بغداد درسفارت انگلستان مطابق طبع سرشار شاه بود . نظام نامه اشاعه موسيقي زمينه آن را مساعد ساخت كه تدريس موسيقي شامل نصاب درس مكاتب شود واستاد قربان علي درمكتب استقلال ، استاد پير بخش در دارالمعلمين واستادنتو در مكتب حبيبيه به صفت معلمين تدريس نمايند. درسال 1305 هـ ش . شهر وندان كابل براي اولين بار صداي را ديو كابل را شنيد ند كه از عمارت كهنه ئي به نام «كوتي لندني» واقع در نزديكي پل آرتل پخش ميگرديد. اين را ديو وقتي بعد از يك توقف چند ساله درحمل 1320 هـ ش از استديوي پل باغ عمومي به نشرات آغاز نمود ،آوا و نوايش هنرمندان هنر موسيقي را مانند شمع به دور چراغ جمع كردواستاد قاسم با هنر منداني چون ميرزا نظر واستاد غلام حسين با صداي گيرا ونواي رساي شان بار ديگر شور وشوق را درقلوب پژمرده ساكنان پايتخت زنده كردند. از اينكه در آن زمان مردم راديو نداشتند . در شهر لود سپيكر هايي نصب شده بود كه فراز پايه هاي بلند آن صداي راديو كابل به اطراف شهر پخش ميگرديد. اين پايه ها ولودسپيكر ها سالها جوانان اهل ذوق وشايقان صا حب شوق را كه به هنر موسيقي دلبسته گي داشتند به دور خود جمع كرده بود. ظاهر هويدا كه حالا يكي از هنرمندان اصيل وبي بديل افغانستان ميباشد اولين جرقه عشق به موسيقي را از زير همين پايه ها احساس نموده چنانچه مينويسد: … از روزهاي كه راديو نداشتيم وبه خاطر شنيدن آهنگ ها ، شبانه روي بام مي خوابيدم وآن هم به خاطر فاصله زياد درست شنيده نميشد ومن كه ناراحت بودم ، ناراحت تر ميشدم … يا روز هايئكه به خاطر شنيدن يك پارچه موسيقي از طريق لودسپيكر عمودي جاده ميوند مانند درخت ها ايستاده ميشدم كه تحمل بيشتر از نيم ساعت سردي را نمي توانستم وغمگينانه به خانه ( واقع دهمزنگ) بر ميگشتم به گفته حميد غياثي كار مند سابقه دار راديو نخستين سراينده گان وترانه خوانان آن زمان استاد غلام حسين ، استاد قر با ن علي (پدر استاد شيدا) استاد رحيم بخش ، استاد شيدا، استاد محمد حسين سر آهنگ ، استاد يعقوب قاسمي ، پنهان ، صابر ، گل احمد شيفته، كريم شوقي ، جليل زلاند ، حفيظ الله خيال ، سيد احمد هلال ، دري لوگري ، بيلتون وغيره بودند. به نوشته حميد غياثي در سالهاي43ـ1342 هـ ش ، با گشايش تاسيسات جديد تخنيكي و ساختماني استديو هاي جديد ثبت وپخش نشرا تي در انصاري وات ، پيشرفت كيفي و كمي درشيوه ومحتواي برنامه هاي داخلي وخارجي راديو پديدار شد. درسال 1342 هـ ش . در پخش تخنيكي با گشايش استديو هاي مركز ي نام (راديو كابل) با طرح برنامه هاي بيشتر و رنگين تر ( راديو افغانستان) گذاشته شد. مقارن اين سالها تحول عميق درهنر موسيقي بو جود آمد . هنر مو سيقي بايك جهش اولي از اطراف هنرمندان حرفوي خرابات پافراتز گذاشتته و آواز خوانان وهنرمنداني چون رازق شوقي ، اسماعيل چاريكاري ، پروين،آزاده ، فرشته ، شهلا وديگران را بدور راديو افغانستان گرد آورد . در آ؛ن سال ها رخشانه از شهرت بزرك درهنر موسيقي افغانستان برخورد ار بود وژيلا محبويت به سزائي داشت .اما يكي از دست آورد هاي بزرگ دههء ديموكراسي موسيقي آماتور دركشوراست در اين سالها هنرمندان با استعدادي چون احمد ظاهر ،ظاهر هويدا، احمد ولي ، مسحور جمال ، ناشناس ، ساربان ، شهروان ، حامد شكران ، اكبر را مش ، پيروز ، يونس ، مهوش ، قمرگل ، افسانه وديگران فضاي موسيقي كشور را طوري تسخير كردند كه ميتوان گفت هنر افغانستان وارد مرحله نوين شد . آلا موسيقي غربي چون آرگن ، پيانو ، اكورديون وغيره وارد موسيقي افغاني شد. كاپي هاي بسيار شايسته وموفق از آهنگ هاي عمدتاٌ هندي اجرا شد كه درنوع خود مزه جديدي از هنر موسيقي رادر ذهن و دماغ شنو نده گان داشت . احمد ظاهر دركنسرت هابه بلبل جبيبيه شهر يافت وبه گفته ظاهر هويدا آماتوران راديو طي نامه از مرحوم داكتر عبدالظاهر خان تقاضا نمودند كه اجازه دهد تا پسرش در راديو پارچه هاي از آوازش راثبت كند جناب داكتر عبدالظاهر باديدگاه فراخي كه داشت به اين تقاضاي هنرمندان پاسخ مثبت داد وبلبل حبيبيه به اين ترتيب اجازه يافت صدايش از راديو افغانستان پخش شود. در دهه چهل خورشيدي احمد ظاهر ستيژ مركزي موسيقي كشور را در پايتخت با اجراي آهنگ هاي مست وشاد تسخير نموده گروه چهار برادر با موسيقي جاز درهوتل انتر كانتينتل به هنر نمايي آغاز نمود وتعدادي بيشماري ازگروه هاي هنري درشهركابل تشكيل شد آماتوران فضاي راديو افغانستان را بطور عموم به دست آوردند احمد ظاهر در سالهاي اخير زندگيش خواهان تدوير فستيوال موسيقي جوانان به مقياس سراسر كشور شد گروه آماتوران به رهبري ظاهر هويدا به ولا يات غرض اجراي كنسرت سفر نمودند . از كشور هاي همسايه خانم گوگوش هنرمند شهير موسيقي پاپ ايران به كابل آمد و با اجراي كنسرت در بالروم هوتل انتر كانتينتل شور وشوقي در جوانان شهر ايجاد نمود . ظاهر هويدا به ايران رفت و آهنگ كمر باريك وجامه نارنجي را باهنرمندان ايراني اجرا نمود كه شوري از شهرت و آوازه ومحبويت را برايش آورد وسالها به حيث آهنگ روز توسط جوانان زمزمه ميشد . احمد ظاهر نيز با ثبت آهنگ (گل سنگم گل سنگم) و (با آن همه قول وقرار و پيمان) آهنگ هاي ايراني را در افغانستان جان تازه بخشيد . درهمان سالها هنرمند بزرگ هندوستان محمد رفيع به كابل آمد و با اجراي كنسرت هايي آهنگ مشهور (اي تازه گل تو زينت گلزار كيستي) را با ژيلا ثبت نمود . به همين ترتيب مهدي حسن هنر مند محبوب پاكستان به كابل سفر نموده و آهنگ (ديشب كه تو از مهر به بام آمده بودي) موصوف دركنسرت ها مورد استقبال گرم قرار گرفت وخرما شرين هنرمند تا جيكستان در ستيژ كابل ننداري كنسرتي اجرا كرد كه كست هاي آن را تاكنون جوانان با خود دارند در آستا نه تاسيس تلويزيون سه گروه هنرمندان درصحنه موسيقي كشور حضور داشتند يكي هنرمندان موسيقي كلاسيك كه درصف مقدم آن استاد محمد حسين سر آهنگ كه به صفت باباي موسيقي شير موسيقي وكوه موسيقي درمكتب پتياله شناخته ميشد واستاد مسلم موسيقي كلاسيك نه تنها درافغانستان بلكه درمنطقه بود. دوم موسيقي آماتور كه بلبل شوريده آن احمد ظاهر بود واين هنرمندان اكثراٌ از خانواده هاي اشراف ، اعيان وطبقات شهر نشين بودند . سوم موسيقي محلي كه در آن زمره هنر مندان اصيلي چون بازگل بدخشي ، سيدعلم ، طلا محمد ، حميدالله چاريكاري ، آصف جبل السراجي ، صفدر توكلي وغيره هنرنمايي داشتند. بعد از آمدن تلويزيون چهره هاي جديد خصوصاٌ از مكاتب به تلويزيون كشانيده شد ودراين حال نغمه ،منگل ، وجيهه ، فريد رستگار ،شريف غزل ، فرهادريا ، حميد گلستاني وغيره كه درواقع نسل جديدي در پهلوي هنرمندان آماتور بود رشد نمودند يكي از درد انگيز ترين وقايع براي موسيقي افغانستان در آن سالها ثبت نه شدن كافي آهنگ هاي نسل اول هنرمندان آماتور كلاسيك ومحلي در تلويزيون بود كه اندوه آن را هرشنوندهء با ذوق ، اكنون در ك ميكند. هنوز كه دير نشده ازهنرمندان نسل اول آماتوران، كلاسيك ومحلي كه به فضل خداوند حيات دارند بايد آرشيف مكمل از آهنگ هاي شان ثبت شود وراديو تلويزيون بايد زمينه آنرا مساعد سازد كه اين هنرمندان درهر كجا ييكه زندگي مي كنند ، آهنگ هاي شان را درهمان كشور به مصرف دولت ثبت كنند وبه آرشيف راديو تلويزيون بفرستند حالا كه جوانه هاي اميد درقلوب هنرمندان ومردم افغانستان دوباره جوانه زده بايد براي هنر مندان هر سه كتگوري مرا كز تجمع وسايل كافي موسيقي وزمينه لازم هنر نمايي را راديو تلويزيون ملي وراديو تلويزيون هاي شخصي بوجود آورند تادر خت موسيقي كشور بار ديگر شگوفا شود و اين بلبلان بوستان سراي خانه مشترك ما افغانستان پرا گنده و سرگردان نباشد.

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

بازگل بدخشی درگذشت

آدینه مشهور به باز گل بدخشی در روستایی فیض آباد ولایت بدخشان زاده شده است . بازگل بدخشی کار های هنری خود را از سال (1336) با رادیو کابل آغاز کرد ودر مدت کوتاه هنرش به اوج خود رسید وعلاقه مندان بی شماری پیدا کرد. بازگل بدخشی درموسیقی افغانستان یک سبک خاصی را به میان آورد که به نام "ساز قطغن زمین" مشهور است و علاقه مندان زیادی درمیان مردم افغانستان دارد. بدخشی با امکانات اندک یعنی به کمک دنبوره ، غچک آهنگی های را می ساخت که به دل علاقه مندان خودش چنگ میزد آهنگ های بازگل بدخشی بازگو کننده موسیقی کهن و کلاسیک افغانستان است وبیشتر آهنگ های اش درمقام های "چهار گاه " و "شور" اجرا شدند . بازگل بدخشی علاوه بر ترانه های شاد و آهنگ های عاشقانه ، سروده های که به نام "فلک" یاد می شوند ونمایانگر قدیمی ترین نوع موسیقی توام با رباعیات عارفانه اند را نیز بسیار زیبا می خواند.یکی از ویژه گی های دیگر این هنرمند محبوب این بود که خواندن ونوشتن را نمی دانست اما در شاعری ،تصنیف سرایی، نوازنده گی وآهنگ سازی ساخته های خودش بودند بسیاری از آهنگ های بازگل بدخشی از جمله آهنگ های معروف را بعد ها هنرمندان دیگر نیز خوانده اند اما مردم آن آهنگ ها را، به نام آهنگ های باز گل می شناسند و بیشتر به سبک و سیاقی که او خوانده است می پسندند. از جمله این آهنگ های او را:
ای شوخ سرزلف ترا تاب کی داده
چشم عسل مست ترا خواب کی داده
یا آهنگ مشهور:
آمدی ای یار وفادارم ای
دسته گل، شوخ ستمگارم ای
وحید قاسمی هنرمند معروف افغان می گوید: بزرگترین ویژه گی کار بازگل بدخشی در موسیقی این بود که نگذاشت آهنگ های ناب محلی فراموش شوند، بلکه بدخشی این آهنگ ها را با سادگی روستایی، آواز منحصر به فرد خود و به کمک دنبوره و غیچک و به سبک و سیاق مخصوص به خودش جاودانه کرد.
این هنرمند نامدار کشور یازده بار ازدواج نموده و ثمره ازدواج هایش همراه با اولاد هاو نواسه هایش به "46" تن میرسد آوازخوان محبوبی که حد اقل سه نسل از خوانندگان افغان با آواز و هنر او آشنا هستند، روز نهم حمل/فروردین برابر با 29 مارچ 2009 در اثر بیماری طولانی، در روستای چنارگنجشکان در ولایت بدخشان در شرق افغانستان جان سپرد .

۱۳۸۸ فروردین ۷, جمعه

هنر بي كرانه ي دریا

بکتاش سیاووش
فرهاد دریا خواننده و آهنگ ساز شهیر افغانستان، در ۲۲ سپتامبر ۱۹۶۲ (۱ مهر ۱٣۴۱) در گذرگاه کابل زاده شد. آواز خوانی را از دهه هشتاد (شصت خورشیدی) آغاز کرد. سه تا چهار سال پس از آن، با جمعی از هنرمندان افغانی گروهی زیر نام "باران" تشکیل داد. باران به عنوان یک حرکت پویا مسیر زندگی هنری دریا را متحول کرد، و جایگاه وی در موسیقی افغانستان را برجسته ساخت.او هدف از ایجاد این گروه را که جمعی از خوانندگان افغان در آن جمع شدند، چنین بیان می کند: "زمانی که باران را ساختم، سه چهار سالی از فعالیت خودم می گذشت. ابتدا کلاسیک، و بعدش سرودهای محلی می خواندم. سپس خودم شیوه محلی ایجاد را شروع کردم."وی در ادامه می افزاید: "من از باران منظور داشتم. آن هنگام سال های تعرض بیگانگان در افغانستان بود، و فرهنگ می توانست بخش بسیار بزرگ مقاومت در برابر حمله بیگانه باشد. بنابراین نخستین هدف این بود که فکر کردم ما همراه با چند جوان دیگر یکجا هم نفس شویم، و سراغ دروازه های تمام هموطنان در تمام گوشه های افغانستان برویم. زیرا آدم می تواند به هر وسیله و محبتی که ممکن است، صدای خود مردم، خواست خود مردم، و آرزومندی خود مردم را بیشتر و خوبتر آئینه داری کند. در ضمن این را هم به گوش خود مردم، و هم به گوش جهان برساند."
او در مورد هدف بعدی خود می گوید: "دوم اینکه با ایجاد گروه باران همراه با دیگر همکارانم، به این فکر شدم که ما می توانیم به شیوه و یا به کمک شیوه فولک پاپ که من تازه آن را با باران ایجاد کرده بودم، مردم را به طرف باوری که خودشان دارند، حرکت بدهیم. همچنین آنها را منسجم بسازیم. در عین حال حس توقع و احساسی را که در برابر قضایای همان زمان در افغانستان داشتند، بیشتر توسط موسیقی فولک پاپ پرورش دهیم. چراکه موسیقی ای که ریشه در خود فرهنگ عام داشته باشد، زودتر درک می شود، زود تر حس می شود، و زود تر فراگیر می شود. بنابراین انسان می تواند پیام خود را هر قدر بیشتر و دورتر که بخواهد، برساند."

دریا در کنار اینکه خود را از نسل مقاومت افغانستان می خواند، خاطراتی از مهاجرت و در به دری را نیز به یاد دارد. چراکه سال های مبارزه و نبرد در برابر اشغال قشون سرخ، سیلی از افغان ها را به مهاجرت سوق داد. در این میان فرهاد دریا هم مانند میلیون ها افغان دیگر، مجبور به ترک وطن گردید.خودش در این باره می گوید: "سفر من در سال ۱٣۶۹ (۱۹۹٠) اتفاق افتاد. اول به چکسلواکی رفتم، و مدت بسیار کوتاهی در آنجا بودم. سپس به آلمان عزیمت کردم، و فکر می کنم پنج سال در آن کشور ماندم. البته در خلال این مدت، یک سال هم فرانسه بودم. سرانجام از سال ۱٣۷۴ (۱۹۹۵) به آمریکا کوچ کردم."

اما با رفتن دریا از افغانستان، نام او به زودی از روی زبان ها برداشته نشد زیرا در جریان فعالیت های هنری اش، برخی کارهای ماندگار کرده بود. به همین سبب در مدت زمانی که سرگردان هی از این سر به آن سر می رفت، نام او را زنده نگاه کرد. تا اینکه اولین آلبم (آلبوم) تصویری در دیار غربت خود زا، زیر نام "آتش پرچه" به بازار عرضه کرد. علاقه مندانش این آلبم را، تولد دوباره وی در دنیای هنر می خوانند.دریا خاطرنشان می کند: "اولین آلبم تصویری بیرون از افغانستان من، آتش پرچه نام داشت. این آلبم مجموعه ای از غزل ها و اجرای زنده موسیقی روی ستیژ (سن/صحنه) بود. همچنین چهار یا پنج آهنگی دیگری که در آلبم بیگم جان خوانده بودم، از آن گرفتم و در ستدیو (استودیو) اجرا کردم."

او با زیستن در کشورهای آمریکایی و اروپایی حس کرد که افغانستان درین کشورها یک تصویر دارد، و آن دود و باروت می باشد. این حس وی را واداشت تا به ترمیم این چهره زشت بپردازد که به عنوان روکش، همه زیبایی ها و هست و بود کشورش را به فنا برده است.خودش در این باره می گوید: "آن طرف آب های شور اگر اروپا بگویم یا آمریکا بگویم، وقتی آنها اولین بار با این آئینه داری از زندگی افغانستان مواجه می شدند، سخت تعجب می کردند که این افغانستانی نیست که ما شناختیم. این برایشان خیلی جالب بود. اکثرآ در برنامه ها می آمدند، و از نزدیک از من تشکری می کردند. حتی اکثرشان مرا در آغوش می گرفتند، و مانند یک افغان از من تشکر می کردند. آنها می گفتند که خانه آباد یکی از شایسته ترین مردم جهان را برای امان معرفی می کنی. این برایم واقعآ قابل افتخار بود که می توانستم و موفق می شدم که آن چهره و آنچه ملت ام شایسته اش است را، به دنیا نشان بدهم."وی در ادامه می افزاید: "حتی جالب این بود که روی ستیژ و در جریان کنسرت ها من همراه با لنگی، پای برهنه، پتلون جینز، دریشی، و کرتی جالبی می برآمدم، که خیلی به دنبالش گشته بودم. به اصطلاح خودشان فشن (مد) راهمراه با سنت های افغانی می آمیختم، که برای آنها خیلی جالب بود. چون وقتی در غرب به لنگی فکر می کنند، به پیراهن و تنبان فکر می کنند، فکر می کنند که این باید یک قاتل باشد، یک جنگجو باشد. یا حداقل به نحوی از انحاء، باید یک نوعی از خشونت در آن باشد. بنابراین برای اولین بار با این صورت این گوشه از اخلاق و فرهنگ ما آشنا می شدند، که خیلی برایشان جالب بود."

از راگ به راکهمزمان با تعویض صحفه ی سیاسی افغانستان و ایجاد نظام نوین، دریا نیز از راگ موسیقی کلاسیک هندی به راک موسیقی غربی سفر کرد. او هدف ازین سفر را تحویل درونی خود و شوق ایجاد تکان در بدنه زندگی می خواند، و می گوید: "کار در فضای عاشقانه ها هوایی دیگر کار دارد، آسمان دیگر کار و رنگی دیگر دارد. در آن جو وقتی هم که آدم در فضای آلبم کار می کند، خون اش دیگر گردش دارد، آسمان دیگر رنگ دارد، زندگی دیگر اندازه دارد. زیرا در عاشقانه هایی مثل ’آخر به پای تو دل پیر می شود‘ و یا ’گردش چشم سیاه تو خوشم می آید‘،هر دو فرق می کنند. چون هر دو یک هوا و انداز، و یک شگرد نیستند."او در ادامه می افزاید: "من بیشتر یک انسان عاطفی هستم، با عاطفه خیلی سیال و با عشق که خمیری زندگی من است، و در آهنگ های که باز صبغه اجتماعی دارند. من باز یک آدم نمی گویم جنگی، ولی یک آدم پر از تحرکی می شوم که می خواهم در بدنه زندگی یک تکان بیارم. حال هر قدر کوچک هم باشد، ولی به اندازه خود می خواهم یک تکان باشم که زندگی را به طرف فردای بهتر شدن، و فردای خوبتر حرکت دهم."

دریا در نقش جدید دیگر انسانی نیست که تنها با آلات موسیقی سر و کار داشته باشد، و بخواهد زند گی کند. او می خواهد در سفر نوینش برای دیگران زندگی دهد. کمااینکه دیگرنام اش تنها با موسیقی و هنر پیوند ندارد. بلکه دریایی مدافع حقوق بشر و دریایی حامی زنان و کودکان نیز، به آن افزوده شده است.خودش در این باره می گوید: "ما یک موسسه غیر انتفاعی بنام کوچه افتتاح کردیم، که برنامه های مختلف دارد. از جمله آخرین برنامه یا آخرین پروژه هایش، افتتاح دوهزار حساب بانکی برای دوهزار خانواده محتاجست که پدر ندارند و رییس خانواده یا خود کودکان هفت، هشت، نه ساله، و یا هم مادران اشان هستند. این حساب ها به نام مادران خانواده است. از این دو هزار خانواده تعهد گرفتیم، که بعد ازین کمک یک کودک را به مکتب روان کنند. یعنی درین پروژه تنها آب و نان دادن مطرح نیست. بلکه فردای کودکان باید تأمین شود، که آن درس تعلیم و مکتب است." او در ادامه می افزاید: "حالا ما برای حساب های بانکی از داخل و بیرون از افغانستان سپانسر (حامی مالی) پیدا می کنیم. زیرا نه تنها افغان ها، که از غیرافغان ها هم خیلی علاقه مند کار برای کودکان جهان هستند. کمااینکه کسانی را داریم که می خواهند سپانسر این کودکان شوند، و هر ماه معادل پنجاه دلار آمریکایی را به این حساب ها می فرستند. مادر ها هر ماه پنجاه دلار ازین حساب بر می دارند، و تعهد می سپارند که یک کودک را به مکتب بفرستند."دریا خاطرنشان می کند: "گوشه دوم کار من با اقشار آسیب پذیر، کار با زنها است. درین اواخر کار در قسمت محو خشونت علیه زنان را شروع کردم. در افغانستان پروژه هایی دارم، برنامه هایی دارم، با وزارت محترم امور زنان و پروژه های انکشافی سازمان ملل (یو ان دی پی ) پروژه های دارم."

فعالیت های دریا در زمینه حمایت از کودکان و حقوق بشر باعث آن شد که در جمع سیزده آواز خوان دیگر از سراسر جهان، طرح پروژه ای موسوم به "دیدارها" را ارائه کند. هدف از ایجاد این پروژه سفر با موسیقی به نقاطی از دنیا است، که با چالش های بشر دوستانه اجتماعی و محیط زیستی روبرو هستند. او در مورد دیدار ها می گوید: "اصلآ یک پروژه خیلی بزرگ می باشد، که دلیل عمده اش کار برای آینده کودکان محتاج جهان است. یعنی تامین آینده بهتر برای کودکان محتاج در دنیا به شمول افغانستان! درین جمع سیزده نفری از سیزده کشور جهان، هنرمندی هم حضور دارد که دوست نزدیک من می باشد. او اهل آلمان است، و امروز نه تنها از برجسته ترین چهره های این کشور می باشد، که در اروپا نیز بخاطر کارهای هنری و بشر دوستانه اش با هم کار می کردیم."دریا در ادامه می افزاید: "آلبم صوتی ما هم به نام دیدارها از طرف (سونی بی ام جی) به بازار برآمد، که یکی از بزرگترین شرکت های نشر موسیقی در جهان است. بعد از موفقیت هایی که آلبم در دنیا به دست آورد، برای فروش و علاقه مندی شنونده های مختلف از جهان، جایزه طلا گرفت. این جایزه برای همه کسانی که در کل کار اشتراک داشتند، اهدا شد."
فعالیت های حقوق بشری و خیر اندیشانه دریا باعث شد که سازمان ملل متحد برای نخستین بار هنرمندی را از افغانستان و برای افغانستان انتخاب، و به عنوان یکی از سفرای حسن نیت خود تعیین کند. این اقدام دریا را بیشتر چهره ای معرفی کرد، که خواستار تکان در بدنه اجتماعی جامعه است. خودش در این باره می گوید: "من منحیث سفیر حسن نیت سازمان ملل متحد، در قسمت توسعه با ایشان همکار هستم. ما در چندین زمینه روی پروژه های خیلی وسیع کار می کنیم. محو خشنونت علیه زنان، صلح، کار با جوانان، و حتی مبارزه علیه مواد مخدر، برخی از این زمینه ها هستند."

فرهاد دریا که عمری با موسیقی افغانستان زندگی کرده و آن را با رگ و پوست خود حس می کند، اعتقاد دارد که موسیقی اصیل این کشور دچار ناملایمات روزگار شده است. به گونه ای که آرام آرام دیگر چیزی به نام موسیقی اصیل افغانی برایمان نمانده است. کمااینکه می گوید: "آنچه را که امروز زیاد به نام موسیقی افغانی می بینید، موسیقی مدرن و جوان افغانی، و نه موسیقی اصیل این کشور، است. البته جوان ها نیز به موسیقی ضرورت دارند، و نیازمندی آنها است. درین هم شکی وجود ندارد، که این نیازمندی به نحوی پوره شود." اما در ادامه خاطرنشان می کند: "ولی در پهلوی اش، موسیقی اصیل افغانی هم باید حفظ گردد. این غنا باید رشد کند. اما با تاسف این دیده نمی شود. زیرا آنچه را که ما در داخل افغانستان و یا خارج از کشور می بینیم، فقط موسیقی جوان، موسیقی روز، و موسیقی پاپ است. ولی با تاسف موسیقی اصیل افغانستان، قرار قرار و آهسته آهسته به فراموشی سپرده می شود. این را یک شخص یا دو تن نمی تواند سمت دهد. خاص در کشوری مثل افغانستان برای سمت دادن یک حرکت، مرکز کار است. اما مرکز خاموش می باشد. یعنی مقامات مسوول که برنامه دهنده برای کار و برای سمت دادن موسیقی و هنر هستند، در مجموع خاموش می باشند.

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

نوید فروغ ستاره افغان شد!

نویدفروغ ستاره افغان
مهران گلزار مقام دوم را به دست آوردنوید صابرپور مقام سوم را به دست آوردالهه سرور لقب بهترین بانوی این برنامه را به خود اختصاص داد ستاره افغان یک رقابت تلویزیونی است كه هر سال از طرف تلویزیون طلوع برای انتخاب ستاره هنر موسیقی برگزار می گردد ستاره افغان از تمام ولایات افغانستان اشتراک کننده گانی می داشته باشد. در ستاره افغان از تمام ولایات افغانستان تقریباٌ (2000) یا بیشتر از آن اشتراک می کنند . که ازبین (2000) نفر (12) بهترین آن توسط داوران این پروسه انتخاب می گردد . بعد دوره (12) بهترین آن به مردم گذاشته میشود و به رای مردم (از طریق ارسال پیام کوتاه تلفن همراه یا اس ام اس) اين (12) بهترين انتخاب مي شوند. تا حال این برنامه با عمر چهار ساله خود(24) هنرمند را به جامعه افغانستان تقدیم کرده است. دوره چهارم ستاره افغان در آخرین شب سال 1387 و شروع سال 1388 این برنامه متفاوت تراز سال های گذشته برگزار گردید در این برنامه ستاره های سال گذشته نیز اشتراک داشتند . دراین دوره از میان (2000) اشتراک کننده نوید فروغ به عنوان ستاره افغان برگزیده شده ومهران گلزار رقابت کنند دیگر این پروسه مقام دوم را به دست آورد . نوید صابر پور مقام سوم را به دست آورد لقب بهترین بانوی ستاره افغان ازطرف شکریه بارکزی به الهه سرور عطا شد. دراین دوره ستاره افغان فرهاد دریا سفیر حسن نیت سازمان ملل لقب ستاره طلایی این جشن واره را اعلام کرد. جالب ترین موضوع که دربرنامه ستاره افغان چشم می خورد اشتراک دختران در این پروسه است . در یک جامعه ی سنتی چون افغانستان آوازخوانی یک دختر جوان کار بسیار دشواری است . قابل ياد آوری است تلویزیون طلوع، برای نخستین بار، در سال 1384 شمسی، مسابقه آوازخوانی ستاره افغان را به تقلید از برنامه های مشابه تلویزیون های غربی، از جمله اکس فکتور انگلستان و امریکن آیدل در آمریکا، آغاز کرد و ستاره افغان، اکنون به یکی از محبوب ‌ترین برنامه‌های تلویزیونی در افغانستان تبدیل شده است. ویک خدمت بزرگ برای شگوفایی استعداد های نهان می باشد

۱۳۸۷ اسفند ۳۰, جمعه

به پیشواز از نوروز

عمو نوروز
از ابوالقاسم حالت
رفقا خاطر خود شاد بدارید وره غم مسپارید وگل لاله بیارید و به هرسو بگذارید که یک بار دگر فصل بهار آمد ونوروز در آمد ز درو کرد طبیعت هنرو ابربرآورد سروریخت زباران گهروسبز شد ازنو شجروداد نوید ثمر وگشت چنان جلوه گرویافت جهان زیب وفرو لطف وصفایی دگرو کرد غم ازدل به درو می دهدت باد بهاری خبر ازطی شدن فصل زمستان، که کنی ترک شبستان وتوهم چون گل خندان ،بزنی خیمه به بستان وببینی که گلستان ،زگل ولاله وریحان وزباریدن باران شده چون روضه ی رضوان همه پرلاله نعمان ، همه پرنرگس فتان ،همه پرگوهر ومرجان ، غرض ای نور دل و جان، منشین زار و پریشان، که شوی سخت پشیمان چو دهی فرصت عیش و طرب از دست درین فصل دل انگیز و فرح زا که صفا داده به هر باغ و به هر راغ و چنان ساخته فردوس برین کرده جهان را.
همه جا زمزمه ی سال جدید وهمه راشوق شدید وسخن از گردش عید است ، گل سرخ وسپید است که برخاک پدید است ، درین عید سعید است که بس روح امیداست که در جسم دمیده است ، زهر سوی نویداست که برخلق رسیده است ، ولی من زرخم رنگ پریده است ، که هنگام خرید است واز این فقر شدید است که قلبم ترکیده است ودلم سخت تپیده است ، به یک سوی مجید است که خونم بمکیده است ، به یک سوی فریده است، همین خرندیده است که پیوسته پریده است به جان من مسکین که برایش بخرم کفش وکلاه وکت وجوراب بدان سان که ز هر باب ، فتد دل به تب وتاب ،شب ازچشم پرد خواب ، ولی سال نوین با همه ی خرج تراشی که کند ،مایه شادی است ، سرآغاز بهار است وزمانی خوش وخرم که به سوی وبه هرکوی، کنی روی وکشی بوی وببینی رخ دلجوی وسرو صورت نیکوی وکنی جامه ی نودربر واز صبح الی شام ،به صد شوق نهی گام ، در خانه ی اقوام ،پی دیدن وبوئیدن وبوسیدن و لیسیدن دست وسر وروی پدرو مادر وهمشیره وداداش وعموجان وفلان دائی وهرعمه وهرخاله وهرحاجی وهر باجی ولب باز کنی درپی وراجی وبس نغز بگوئی وبسی کام بجوئی وبخندی چوببینی همه را خرم آزاد ، چنان شاخه ی شمشاد ، همومند بسی شاد وندارند ز غم داد ونیارند زغم یاد ونباشد به فریاد . اگرچه وگر تازه جوانند ، پی عیش روانند ، وگر پیر زنانند ، چوگل خننده زنانند وچنینند وچنانند. هرحال ،بود عید نشاط آور نوروز بدان سان فر ح اندوز وطرب ساز وتعب سوز که روشن کند از پرتو امید دل ها هموطنان را.
هفت سین چیده شود باز به هرجاو زنو سبزه در آید به برسرکه و سیر و سَمَک و سیب و سماق و سمنو، دور و برش از طرفی سبزه ی سبز و طرفی سیم سپید و طرفی سنبل آبی، طرفی ماهی سرخ است که در آن خورد تاب و زند غوطه و برگرد چنین منظره ی نغز و فریبنده و زیبنده و پر لطف و صفا، شربت و شیرینی و نقل و شوکولات است، بسی آب نبات است که چون آب حیات است و برای تو برات است، غذاهای گواراست، که چون شهد مهناست، به شیرینی حلواست، چو بادام منقاست، و یا چون گز اعلاست، غرض، جان تو فرداست که روز خوشی ماست، هر آن کس که در اینجا و در آنجاست، چه پیر است و چه برناست، چه نادار و چه داراست، کند سور چرانی ز چپ و راست. دگر باره برای به کف آوردن عیدی، قمر و شمسی و هوشنگ و حسین و حسن و اکبر و مسعود بر آرند سحر زود سر از خواب و پی نیل به مقصود، به هر کس که غنی بود، بپیچند چنان دود، بسی اسکن موجود که از جیب تو مفقود شود در پی پرداختن عیدی و، این مسئله در عید چنان رو نقش افزود، که بگشود در کیسه ی خود، مشد آقا محمود، که از بس که کنس بود، نمی دید کسی زو کرم و جود و برای دوسه تومان عصبی میشد و می بست به دشنام زمین را و زمان را.
عده ای نیز، از آن پیش که تحویل شود سال نو افتند در اندیشه سیر و سفر و گردش و خیزند و گریزند ز شهر خود و رو جانب شهر گرد آرند و شتابند به قزوین به گیلان و به نو شهر و به گرگان و به تبریز و به زنجان و به قوچان و فریمان و به سمنان و به یزد و قم و کاشان و به کرمان و صفاهان و خراسان و بر و جرد و لرستان و به تبریز و به نیریز و به ترشیز و به هر شهر و به هر قریه که یک هفته در آن جای بمانند و بسی کام برانند و برآنند که هم خوش گذرانند و هم آخر برهانند گریبان خود از خرج پذیرائی نوروز وگرفتاری سال نو وبردوش نگیرند چنین بار گران را.
طی سال نو وهرسال که آن راست به دنبال ،الهی که به تایید خداوند مبین،خوش گذرد برهمه از کارگر و رنج بروپیشه واهل ادرات ،چه اعلی وچه دانی ،چه رئیس وچه مدیر وچه مشار وچه سفیر وچه وکیل و وچه وزیرو چه نعیم وچه فقیرو وچه نمد مال وچه دلال وچه حمال وچه رمال وچه باحال وچه بیحال وچه بقال و چه عطار و سمسارو چه بوجار وچه نجارو چه تجارو چه بزاز و چه خبازو وچه رزاز وچه لباف وچه طواف، غرض جمله ی اصناف ، که دورند زانصاف وقریبند به اجحاف ،الهی که به زربافی زرباف وعلافی علاف خداوند در این جامعه جورهمه را جور کند، غصه زما دور کند ، چاره ی رنجور کند ، خرم ومسرور کند خاطر هرپیر وجوان را.

۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه

به پیشواز از نوروز

آهنگ اگر بهار بیاید از هنرمند ماندگار احمدظاهر



babak siawash

۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

وحید صابري



Babak siawash
وحید صابري دركابل زاده شده و مكتب را در ليسه حبيبيه كابل به پايان رسانيده است ودر سال هاي مكتب خود نيز آواز ميخواند اين هنرمند موفق كار هاي هنري خود را پس از به پايان رسانيدن تحصيلاتش شروع كرد نخست به گروه باران پيو سته البته گروه باران درآْن زمان يك گروه موفق هنري به شمار ميرفت اولين آهنگ وحيد صابري به نام " دختر دهقان منم" درراديو كابل وقت ثبت شده . وحيد صابري افغانستان را در سالهاي جنگ ترك گفت وبه مسكو رفت . و تاحال مدت پانزد سال ميشود كه در مسكو زندگي ميكند درمسكو كار هاي هنري خود را نسبت مشكلات نه توانسته آهنگ بسازد اما سال گذشته به هند رفته بود وچهل آهنگ جديد ثبت كرده بود البته این آهنگ ها، همرای موزیک هندی به شکل زنده ثبت شده و موزیک دایرکتران هندستان در ثبت وساختن آ هنگ او راهمراهی کرده وحيد صابري تاحال چند بار به افغانستان آمده ولي دايمي نه آقاي صابري يك خانه در مكروريان در كابل دارد .

۱۳۸۷ بهمن ۱۲, شنبه

فواد رامز



babaksiawash
فوادرامز هنرمند موفق افغانستان است اين هنرمنداز شش سالگی به موسيقی روی آورده است. او آواز خواني را به تشويق خانواده آغاز كرد. فواد رامز افغانستان در سالهاي جنگ ترگ گفت و به كشور هاي خارجي رفت. آقای رامز هم اکنون سی و هشت ساله دارد. وتاهنوزازدواج نكرده است. فواد رامز در كشور هاي خارجي هم به كار هاي هنري خود ادامه داده كنسرت ها وآهنگ هاي جديد را به علاقه مندان خود ارايه ميدارد فواد رامز ازاشعار فرهاد دريا، امير جان صبوری و استاد شادکام در آهنگ هايش استفاده مي كند فواد رامز تاکنون چهار سی دی از آهنگ هاي خود را به نشر رسانيده است آقای رامز همچنين چهل پارچه آهنگ در آرشيو راديو و تلويزيون کابل دارد. آخرين آلبوم فواد رامز به نام کم نما که متشکل از ده آهنگ است اواخر سال ۲۰۰۵ به بازار آمد. فواد رامز اكنو در آلمان زندگي ميكند. فواد رامز بعداز چندين سال دوري يكبار به دعوت تلويزيون شخصي طلوع به افغانستان آمده است.

۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعه

استادمهوش

babak siawash


فريده مهوش که آواز خوانی را از دوران مکتب آغاز کرده بود اولين آهنگش راساخته ي استاد معروف افغانستان حفيظ الله خيال بود اجرا کرد.در رابط به آواز خواني زنان از ابتدا مخالفت هاي در جامعه سنتي چون افغانستان وجود داشته است . خانواده استاد مهوش با اومخالفت می کردند. استاد مهوش ازدواج نموده وداراي و پنج فرزند دختر ميباشد. همسر استاد مهوش هميشه مشوق اصلي او دررا هنر آواز خواني بوده است. استاد مهوش اولين زنی بود که در افغانستان به عنوان يک آواز خوان از سوی استاد سرآهنگ آواز خوان شهير افغانی لقب استادی گرفت. او با احمد ظاهر آواز خوان معروف افغان آهنگهاي دوگاني دارد . با احمد ظاهر درمنزل مرحوم نينواز آشنا شد .وی با استاد سر آهنگ نيز به صورت مشترک آهنگ اجرا كرده است و اين را افتخار بزرگ برای دوران هنری استادممهوش ميباشد. استاد همراه همسر و پنج فرزند دخترش از چهارده سال پيش تا کنون در شهر فريمونت آمريکا زندگی می کند. وهم وطنان اش در آرزوي برگشت استاد مهوش اند.

۱۳۸۷ بهمن ۹, چهارشنبه

سلماجهاني

babaksiawash سلماجهاني در شهر كابل چشم به جهان گشوده است. سلما خانم رحيم جهاني هنر مند محبوب ميباشد . برادر سلما حيدر سليم نيز از هنرمندان بي نظير افغانستان ميباشد.
سلما جهاني هم به مانند هنرمندان ديگر مهاجر به كشور هاي خارجي شده.كه تقريباٌ 25 ميشود كه از افغانستان دور است.سلما جهانی، که طرفداران زیادی در افغانستان و خارج از آن دارد، سلماهمراه با خانواده اش در آمریکا زندگی کرده و در این مدت چندین آلبوم از وی و شوهرش، رحیم جهانی، منتشر شده است. سلما برعلاوه شوهرش رحيم جهاني آهنگهاي دوگانه با برادر خود حيدر سليم واحمد ولي نيز دارد .
سلما آهنگي مشهوري به نام ملا محمد جان دارد اين آهنگ سلما در روز هاي نوروز حال وهواي ديگر دارد
اين آهنگ سلما به چند زبان توسطه يك هنرمند خارجي خواهند شده است . سلما جهاني بعداز 25 دوري از وطن سال گذشته به وطن برگشته بود كه يك كنسرت نورزي هم اجرا كرد به اميد كار هاي بيشتري اين هنرمند موفق وبه اميد برگشت دايمي اين هنرمند موفق به كشور خودش يعني افغانستان مي باشيم.

۱۳۸۷ بهمن ۸, سه‌شنبه

فرشته سما

babaksiawash
از جمله هنر مندان محبوب و مشهور افغانستان مي باشد. فرشته سما خواهر هنرمند نامدار هنگامه ميباشد.
فرشته سما از دوران کودکی علاقه به موسيقي داشت .
واز همان دوران به هنر موسیقی روی آورد. مدت بيست ودو سال ميشود که در کشور آلمان زندگي مي كند. و بر علاوه سفرهای هنری به هند، پاکستان، بریتانیا و کانادا داشته است .
او داراي چهار آلبوم موسيقي مي با شد که دو البوم مشترک با هنرمندان سرشناس مانند استاد فتح علی خان و شبیر خان و البوم دیگر به همرای هنرمند ایرانی لیلا فروهر اجرا شده است.
فرشته همچنین دی وی دی جدیدی دارد که تعدادی از آهنگهای آن از طریق تلویزیون ها وراديو ها در افغانستان نشر شده ميشود.

۱۳۸۷ بهمن ۵, شنبه

حيدر سليم هنرمند محبوب

babak siawash
حيدر سليم از جمله ي هنرمندان موفق افغان به شمار مي رود . نخستين آهنگي كه حيدر سليم به شهرت رساند آهنگي "اول وفا نمودي" از ساخته هاي استاد شاه ولي ترانه ساز بود.
حيدر سليم آواز خواني را از آوان جواني شروع كرد . سلما هنرمند مشهور خواهر حيدر سليم ميباشد .وحيدر سليم شماري از آهنگ هاي خود را به همراي خواهر خود "سلما" اجرا كرده است.
صداي حيدر سليم درهر قالب موسيقي زبياي خود را دارد. ولي در قالب غزل سرايي ز يبايي خاص خود را دارد . و مردم بيشتر غزل هاي حيدر سليم را مي پسندند .
حيدر سليم به مثل هنرمند ديگر افغانستان در سال هاي جنگ مهاجر به كشور هاي همسايه شده و21 سال مي شود كه در كشور ايالات متحد زندگي مي كند . حيدر سليم در ديدار غربت هم به اجرا موسيقي ادامه داده و كار هاي هنري كنسرت ها و آهنگ هاي جديد را به علاقه مندان خود ارايه ميدارد.
حيدر سليم پانزده آلبوم آهنگ هاي خودرا در خدمت علاقه مندان آواز خود قرار داده و قرار خواهد داد مردم افغانستان در انتظار برگشت. چنين هنرمندان موفق خود هستند.