استفاده از محتویات این وبگاه با ذکر منبع مجاز است

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

خانواده‌ی آوازخوان تاجیکستان


شبنم ثریا آواز خوان نامدار تاجبیک

شهزاده سمرقندی


می‌خواهم از خانواده‌ای بگویم که در هنر خوانندگی در تاجیکستان شناخته‌اند. خانواده ثریا قاصیموا. ثریا قاصیموا در تاجیکستان از خوانندگان نامداری است که همه ترانه‌های او را دوست دارند و از دوران نوجوانی با خواندن ترانه‌های مردمی و فلک خوانی که با سبک و شیوه جنوب تاجیکستان سروده شده‌اند خوانندگی را آغاز کرده است.این ترانه مردمی تاجیک را در اجرای ثریا قاصیموا می‌شنویم که در مراسم جشن نوروز سال گذشته در حضور رییس جمهور تاجیکستان امام علی رحمان اجرا کرده است.ثریا قاصیموا هر چند کار خوانندگی خود را با خواندن ترانه‌های مردمی و فلک‌سرا شروع کرده است، اما ترانه‌هایی مثل ترانه «ما مستیم» را هم به سبک پاپ اجرا کرده است.ثریا قاصیموا راه خوانندگی را برای دختران خود شبنم و فرزانه باز کرد.
فرزانه خورشید خواهر شبنم ثریا
شبنم در یکی از مصاحبه‌های خود گفت که هنر خوانندگی را از مادر آموخته و مادر اولین استاد اوست.هر دو دختر ثریا قاصیموا اول ترانه‌های مردمی کولابی می‌خواندند که مادر استاد این نوع موسیقی است و بعد رو به موسیقی پاپ آوردند و هر کدام راه خود را رفتند.شبنم ثریا، اسم مادری خود را انتخاب کرد و فرزانه اسم پدری خورشید را. در اجرا نیز سبک این دو دختر و سبک لباس‌پوشی و رفتار در صحنه با هم تفاوت دارد.شبنم ثریا با کمک شرکت‌های افغانی مقیم آمریکا، شهرت جهانی پیدا کرد و با بازخوانی ترانه افغانی «از کدام سفر» که برنده جایزه ترانه سال در تاجیکستان شد، اسم او مطرح‌تر از اسم مادر شد.اما فرزانه خورشید هم به دلیل کم بودن سن و هم تجربه هنوز در اوایل راه خوانندگی است و ترانه‌های که او تا به حال اجرا کرده است،سبک همسانی نداشته‌اند و صدای او هنوز جای زیاد برای تمرین دارد.در اجرای فرزانه خورشید به ترانه‌ای که در جشن‌های نوروزی ۲۰۰۸ اجرا کرد، می‌رسیم.نوروز سال ۲۰۰۸ برای تاجیکستان اتفاق تاریخی در خود داشت. در کنسرت نوروزی که دولت تاجیکستان در ایام نوروز برگزار می‌کند سه خواننده معروف زن از یک خانواده روی صحنه آمدند. ثریا قاصیموا، شبنم ثریا و فرزانه خورشید.به امید آن روز که این سه زن همزمان روی صحنه آیند و بهترین ترانه سال آینده را با هم اجرا کنند.

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

عقیق بی بها



بروید ای حریفان ,بکشید یار مارا



به من آورید یگدم , صنم گریز پارا



به ترانه های شیرین , به بهانه های رنگین



بکشید سوی خانه , مه خوب خوش لقا را



وگر او به وعده گوید, که دمی دگر بیایم



همه وعده مکر باشد , بفریبد او شمارا



دم سخت گرم دارد, که به جادویی وافسون



بزند گره برآب وببندند او هو را



به مبارکی وشادی چونگار من درآید


بنشین نظاره میکن , تو عجایب خدا را



چوجمال او بتابد چه بود جمال خوبان



که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را



برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من



برسان سلام وخدمت تو عقیق بی بها را




شعری از خداوندگار بلخ حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی

۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

رپ موسیقی ماندگار

بابک سیاووش
رپ درلغت كوبيدن ضربه هاي كوتاه بر چيزي مثل ديوار وميز است اما رپ درواقع نوع موسيقي خياباني است كه دردهه(1980) ميلادي وازميان موسيقي سياه پوستان فقير متولد شد . محققان ميگويند كه زادگاه hip hopيارپ محله اي موسوم به (Bronx) درشهر نيويورك است درين محله دراواخر دهه (50) در دهه (60) سده پيش سياه پوستان فقير زندگي مي كردند جنايت ـ اعتياد به مواد مخدر وبيكاري برساكنان اين محله مستولي بوده دراين محله يك گروه (7) نفري از جوانان موسوم به (seven savage) كه بعد ها


(Black spades) خوانده ميشدند دسته مخوفي خيابافي را تشكيل دادند و شش سال در دلها هول و هراس آفريدند سپس اين گروه بزرگتر شد و (Bambaataa) يا (Bam) آفريقايي يك عضو اين گروه تأثير فراموش نا شدني بر موسيقي رپ گذاشت.
ضرب ميزان اين موسيقي در بيشتر موارد (4.4) بوده و ريشة آن به سبكهاي موسيقي چون (Soul) و (Funk) باز مي گردد كه تكيه بر تكرار تم براي مدت طولاني دارند.
كلام رپ:
رپ كه در واقع موسيقي اعتراض آميز خياباني است در اين موسيقي بيشتر از پيش افتاده ترين و سهل ترين كلمات استفاده ميشود.
در ترانه هاي رپ بيشتر از كلمات خشن و نا هنجار استفاده ميشود در رپ حتي كلمات بدور از ادب استفاده ميشود كه اين موضوع آنقدر جدي شده كه سبب جبهه گيري بسياري از والدين در مقابل علاقمندي فرزندانشان به رپ شده است وهچنان موضوعاتي ازجمله: اختلافات طبقاتي، رياكاري، دعواهاي خياباني، فرهنگ غالب جهاني و همچنين بحران هاي سياسي كه رپ به آن مي پردازد اگرچه كلام رپ قافيه هاي ضعيف دارد و در نگاه بسياري شعر ناب به حساب نمي آيد اما به همين سادگي و بي پيرايگي خود مي كوشد نا هنجاريهاي جامعه را بازگو كند.
رپ موسيقي زود گذر:
با آنكه از عمر رپ (20) سال نمي گذرد بسياري به اين باور اند كه موسيقي رپ زودگذر است مثل پديده «دادائيسم» در عرصه ادبيات در اروپا پس از جنگ جهاني دوم و بعضي از راديو هاي امريكا مايل به نشر موسيقي رپ نيستند.
جالب اينست كه نه تنها در فرهنگ غرب بلكه در فرهنگ شرق نيز رپ نفوذ كرده است كه در بين آوازخوانان ايران، افغانستان، عرب، هند، تاجیكستان و ديگر كشور ها نيز راه يافته است.
در افغانستان علاقمندي جوانان به شنيدن آهنگ هاي رپ خيلي زياد است و (Raper) هاي زيادي هم وجود دارد.


موسيقي مردانه:

باآنکه در سبک های مختلف موسیقی غرب نفوذ خانم ها هویدا است . اماجالب اينكه موسيقي رپ در بين خانمها نفوذ كم كرده است يكي از دلايلي كه موسيقي رپ هنوز در انحصار مردان نگهداشته اين است كه زنان بلندي و خشونت صداي مردان را كه يكي از ويژگي هاي اصلي اين موسيقي است، ندارند ولي با وجود اين يك آلبوم گروه سه نفري
(Salt npepes) به نام (Hot cool and vicious) يك ميليون صفحه به فروش رفته است.




۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

سیرموسیقی درافغانستان

محمد داود سياووش
در دوره دوم پادشاهي اميرشير علي خان به تقاضاي امير هيئتي ازهنرمندان موسيقي هند به رهبري ميا سمندر خان به كابل دعوت شدند .اين هيئت ابتدا در بالاحصار وبعداٌ درگذر خواجه خوردك مسكن گزين شد(چنين ادعايي وجود دارد كه خواجه خوردك شمشير ساز ابو مسلم خراساني بود). ميا سمندر خان با هيئت همرا هش وقتي ازگذرخواجه خوردك به دربار ميرفتند برفيل هاسواره راهي دربار ميشدند دراين سالها يك خانم هندي به نام مينا به كابل آمد وشامل دسته اين هنرمندان شد. دردوره امير عبدالرحمن خان هنرموسيقي عمو ميت بيشتر يافت پس از فتح نورستان يك عده زنان ومردان رابه كابل آوردند كه درميان آنان خانم زيبايي به نام گلشا ه بود گلشاه نزد مياسمندر خان به شاگردي نشست متعاقب آن زناني به نام هاي صبوئي ،كاكل، گوارااز هند به كابل آمده به گروه هنري مياسمندر خان شامل شدنددرساليان بعد ستار جو پدر استاد قاسم وعطا حسين وارد كابل شدند ، دراين سالها مهد پرورش موسيقي درباربود ودرواقع دربار اين زمينه را مساعد ساخت كه هنرمندان به شكل سيستماتيك و معياري يا اكادميك مطابق معيارهاي همان زمان موسيقي را از هند وارد كشور سازند.طوريكه گفته ميشود دردوره اميرحبيب الله خبازي به نام محمد علي به سبك ايراني آواز مي خواند ودراين سالها ازهنر پيشه گان و آواز خواناني چون رجب هراتي ،سيد قريش، حيدر نمدمال ،اكه عبدالرحمن پنج تارنواز ،محمد شفيع لغماني رباب نواز نام برده ميشود .اماسهم ونقش هنرمنداني كه ازهند دعوت شدند درپخش واشاعه موسيقي ازاهميت بزرگ برخوردار ميباشد . استاد عطا حسين پدراستاد غلام حسين آواز خوان دربار امير حبيب الله بوده درسفرها همركاب امير مي بود درميله هاي امير خيمه مخصوص به او مي افراشتند وخوراكش از ساير مهمانان متفاوت بود. دراين سالها به تدريج موسيقي از دربار پا بيرون گذاشته وموسيقي دوستاني چون سردار محمد يوسف خان ،ميرزا عبدالطيف ، علي احمد خان والي ،ميرزامحمد يوسف خان كوتوال ، محمد عمر خان منشي ، كاكه غني نصوار ي، عزيز خان لنگرزمين و كاكه طاهر محافل موسيقي را خارج دربارراه اندازي ميكردند اگر كوچه خرابات كنوني كه در حقيقت از گذر خواجه خوردك در طول سالها به كوچه خرابات تغيير نام نموده زادگاه موسيقي در شكل گروه هاي آواز خوان حرفوي بخوانيم از دور در آن كوچه چراغ خانه استاد قاسم واستاد غلام حسين خان توجه علاقه مندان را به خود جلب ميكند ميگويند هنگا ميكه استاد قاسم تازه به جواني رسيده بود ، باري با پدرش راهي دربار شد امير عبدالرحمن خان في المجلس از ستار جو خو است كه آن غزل كلام الغيب حافظ را بخواند كه با اين مطلع آغاز ميشود:
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
ستار جو وساير آواز خوانان چون به سانسكريت آواز ميخواندند وغزليات حضرت حافظ را نخوانده بودند از بر آوردن اين تقاضاي امير عاجز ماندند . دراين وقت استاد قاسم تازه جوان گفت : اگر اجازه امير باشد من همين غزل را ميخوانم امير رو به قاسم نموده گفت: پدرت ياد ندارد تو چطور قادري! قاسم گفت : من درمسجد نزد ملا صاحب كتاب خواجه حافظ را خوانده ام به اين ترتيب بااجرا ي آن آهنگ كه شايد اولين آهنگ رسمي استاد قاسم باشد به دربار پا گذاشت ودر آسمان هنر كشور درخشيد.
انفاذ نظام نا مه اشاعه موسيقي در دوره اماني يكي از عوا مل اساسي رشد هنرموسيقي درا ين مرحله به شمار ميرفت . شاه امان الله به موسيقي علاقه فراوان داشت واستاد قاسم نيز با درنظر داشت روحيه استقلال طلبانه وغرور ملي شاه موسيقي را از زوايه ئي وارد سياست ساخت كه به مزاج شاه سازگار افتد. ژست ها وحركات هنرمندانه استاد قاسم با طبع ظريف اما زنند سياسي در اجراي ترانه استقلال با «دابس» ارجحيت استاد را درنظر شاه فزوني بخشيد واكت وحركت استاد درجشن فتح بغداد درسفارت انگلستان مطابق طبع سرشار شاه بود . نظام نامه اشاعه موسيقي زمينه آن را مساعد ساخت كه تدريس موسيقي شامل نصاب درس مكاتب شود واستاد قربان علي درمكتب استقلال ، استاد پير بخش در دارالمعلمين واستادنتو در مكتب حبيبيه به صفت معلمين تدريس نمايند. درسال 1305 هـ ش . شهر وندان كابل براي اولين بار صداي را ديو كابل را شنيد ند كه از عمارت كهنه ئي به نام «كوتي لندني» واقع در نزديكي پل آرتل پخش ميگرديد. اين را ديو وقتي بعد از يك توقف چند ساله درحمل 1320 هـ ش از استديوي پل باغ عمومي به نشرات آغاز نمود ،آوا و نوايش هنرمندان هنر موسيقي را مانند شمع به دور چراغ جمع كردواستاد قاسم با هنر منداني چون ميرزا نظر واستاد غلام حسين با صداي گيرا ونواي رساي شان بار ديگر شور وشوق را درقلوب پژمرده ساكنان پايتخت زنده كردند. از اينكه در آن زمان مردم راديو نداشتند . در شهر لود سپيكر هايي نصب شده بود كه فراز پايه هاي بلند آن صداي راديو كابل به اطراف شهر پخش ميگرديد. اين پايه ها ولودسپيكر ها سالها جوانان اهل ذوق وشايقان صا حب شوق را كه به هنر موسيقي دلبسته گي داشتند به دور خود جمع كرده بود. ظاهر هويدا كه حالا يكي از هنرمندان اصيل وبي بديل افغانستان ميباشد اولين جرقه عشق به موسيقي را از زير همين پايه ها احساس نموده چنانچه مينويسد: … از روزهاي كه راديو نداشتيم وبه خاطر شنيدن آهنگ ها ، شبانه روي بام مي خوابيدم وآن هم به خاطر فاصله زياد درست شنيده نميشد ومن كه ناراحت بودم ، ناراحت تر ميشدم … يا روز هايئكه به خاطر شنيدن يك پارچه موسيقي از طريق لودسپيكر عمودي جاده ميوند مانند درخت ها ايستاده ميشدم كه تحمل بيشتر از نيم ساعت سردي را نمي توانستم وغمگينانه به خانه ( واقع دهمزنگ) بر ميگشتم به گفته حميد غياثي كار مند سابقه دار راديو نخستين سراينده گان وترانه خوانان آن زمان استاد غلام حسين ، استاد قر با ن علي (پدر استاد شيدا) استاد رحيم بخش ، استاد شيدا، استاد محمد حسين سر آهنگ ، استاد يعقوب قاسمي ، پنهان ، صابر ، گل احمد شيفته، كريم شوقي ، جليل زلاند ، حفيظ الله خيال ، سيد احمد هلال ، دري لوگري ، بيلتون وغيره بودند. به نوشته حميد غياثي در سالهاي43ـ1342 هـ ش ، با گشايش تاسيسات جديد تخنيكي و ساختماني استديو هاي جديد ثبت وپخش نشرا تي در انصاري وات ، پيشرفت كيفي و كمي درشيوه ومحتواي برنامه هاي داخلي وخارجي راديو پديدار شد. درسال 1342 هـ ش . در پخش تخنيكي با گشايش استديو هاي مركز ي نام (راديو كابل) با طرح برنامه هاي بيشتر و رنگين تر ( راديو افغانستان) گذاشته شد. مقارن اين سالها تحول عميق درهنر موسيقي بو جود آمد . هنر مو سيقي بايك جهش اولي از اطراف هنرمندان حرفوي خرابات پافراتز گذاشتته و آواز خوانان وهنرمنداني چون رازق شوقي ، اسماعيل چاريكاري ، پروين،آزاده ، فرشته ، شهلا وديگران را بدور راديو افغانستان گرد آورد . در آ؛ن سال ها رخشانه از شهرت بزرك درهنر موسيقي افغانستان برخورد ار بود وژيلا محبويت به سزائي داشت .اما يكي از دست آورد هاي بزرگ دههء ديموكراسي موسيقي آماتور دركشوراست در اين سالها هنرمندان با استعدادي چون احمد ظاهر ،ظاهر هويدا، احمد ولي ، مسحور جمال ، ناشناس ، ساربان ، شهروان ، حامد شكران ، اكبر را مش ، پيروز ، يونس ، مهوش ، قمرگل ، افسانه وديگران فضاي موسيقي كشور را طوري تسخير كردند كه ميتوان گفت هنر افغانستان وارد مرحله نوين شد . آلا موسيقي غربي چون آرگن ، پيانو ، اكورديون وغيره وارد موسيقي افغاني شد. كاپي هاي بسيار شايسته وموفق از آهنگ هاي عمدتاٌ هندي اجرا شد كه درنوع خود مزه جديدي از هنر موسيقي رادر ذهن و دماغ شنو نده گان داشت . احمد ظاهر دركنسرت هابه بلبل جبيبيه شهر يافت وبه گفته ظاهر هويدا آماتوران راديو طي نامه از مرحوم داكتر عبدالظاهر خان تقاضا نمودند كه اجازه دهد تا پسرش در راديو پارچه هاي از آوازش راثبت كند جناب داكتر عبدالظاهر باديدگاه فراخي كه داشت به اين تقاضاي هنرمندان پاسخ مثبت داد وبلبل حبيبيه به اين ترتيب اجازه يافت صدايش از راديو افغانستان پخش شود. در دهه چهل خورشيدي احمد ظاهر ستيژ مركزي موسيقي كشور را در پايتخت با اجراي آهنگ هاي مست وشاد تسخير نموده گروه چهار برادر با موسيقي جاز درهوتل انتر كانتينتل به هنر نمايي آغاز نمود وتعدادي بيشماري ازگروه هاي هنري درشهركابل تشكيل شد آماتوران فضاي راديو افغانستان را بطور عموم به دست آوردند احمد ظاهر در سالهاي اخير زندگيش خواهان تدوير فستيوال موسيقي جوانان به مقياس سراسر كشور شد گروه آماتوران به رهبري ظاهر هويدا به ولا يات غرض اجراي كنسرت سفر نمودند . از كشور هاي همسايه خانم گوگوش هنرمند شهير موسيقي پاپ ايران به كابل آمد و با اجراي كنسرت در بالروم هوتل انتر كانتينتل شور وشوقي در جوانان شهر ايجاد نمود . ظاهر هويدا به ايران رفت و آهنگ كمر باريك وجامه نارنجي را باهنرمندان ايراني اجرا نمود كه شوري از شهرت و آوازه ومحبويت را برايش آورد وسالها به حيث آهنگ روز توسط جوانان زمزمه ميشد . احمد ظاهر نيز با ثبت آهنگ (گل سنگم گل سنگم) و (با آن همه قول وقرار و پيمان) آهنگ هاي ايراني را در افغانستان جان تازه بخشيد . درهمان سالها هنرمند بزرگ هندوستان محمد رفيع به كابل آمد و با اجراي كنسرت هايي آهنگ مشهور (اي تازه گل تو زينت گلزار كيستي) را با ژيلا ثبت نمود . به همين ترتيب مهدي حسن هنر مند محبوب پاكستان به كابل سفر نموده و آهنگ (ديشب كه تو از مهر به بام آمده بودي) موصوف دركنسرت ها مورد استقبال گرم قرار گرفت وخرما شرين هنرمند تا جيكستان در ستيژ كابل ننداري كنسرتي اجرا كرد كه كست هاي آن را تاكنون جوانان با خود دارند در آستا نه تاسيس تلويزيون سه گروه هنرمندان درصحنه موسيقي كشور حضور داشتند يكي هنرمندان موسيقي كلاسيك كه درصف مقدم آن استاد محمد حسين سر آهنگ كه به صفت باباي موسيقي شير موسيقي وكوه موسيقي درمكتب پتياله شناخته ميشد واستاد مسلم موسيقي كلاسيك نه تنها درافغانستان بلكه درمنطقه بود. دوم موسيقي آماتور كه بلبل شوريده آن احمد ظاهر بود واين هنرمندان اكثراٌ از خانواده هاي اشراف ، اعيان وطبقات شهر نشين بودند . سوم موسيقي محلي كه در آن زمره هنر مندان اصيلي چون بازگل بدخشي ، سيدعلم ، طلا محمد ، حميدالله چاريكاري ، آصف جبل السراجي ، صفدر توكلي وغيره هنرنمايي داشتند. بعد از آمدن تلويزيون چهره هاي جديد خصوصاٌ از مكاتب به تلويزيون كشانيده شد ودراين حال نغمه ،منگل ، وجيهه ، فريد رستگار ،شريف غزل ، فرهادريا ، حميد گلستاني وغيره كه درواقع نسل جديدي در پهلوي هنرمندان آماتور بود رشد نمودند يكي از درد انگيز ترين وقايع براي موسيقي افغانستان در آن سالها ثبت نه شدن كافي آهنگ هاي نسل اول هنرمندان آماتور كلاسيك ومحلي در تلويزيون بود كه اندوه آن را هرشنوندهء با ذوق ، اكنون در ك ميكند. هنوز كه دير نشده ازهنرمندان نسل اول آماتوران، كلاسيك ومحلي كه به فضل خداوند حيات دارند بايد آرشيف مكمل از آهنگ هاي شان ثبت شود وراديو تلويزيون بايد زمينه آنرا مساعد سازد كه اين هنرمندان درهر كجا ييكه زندگي مي كنند ، آهنگ هاي شان را درهمان كشور به مصرف دولت ثبت كنند وبه آرشيف راديو تلويزيون بفرستند حالا كه جوانه هاي اميد درقلوب هنرمندان ومردم افغانستان دوباره جوانه زده بايد براي هنر مندان هر سه كتگوري مرا كز تجمع وسايل كافي موسيقي وزمينه لازم هنر نمايي را راديو تلويزيون ملي وراديو تلويزيون هاي شخصي بوجود آورند تادر خت موسيقي كشور بار ديگر شگوفا شود و اين بلبلان بوستان سراي خانه مشترك ما افغانستان پرا گنده و سرگردان نباشد.

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

بازگل بدخشی درگذشت

آدینه مشهور به باز گل بدخشی در روستایی فیض آباد ولایت بدخشان زاده شده است . بازگل بدخشی کار های هنری خود را از سال (1336) با رادیو کابل آغاز کرد ودر مدت کوتاه هنرش به اوج خود رسید وعلاقه مندان بی شماری پیدا کرد. بازگل بدخشی درموسیقی افغانستان یک سبک خاصی را به میان آورد که به نام "ساز قطغن زمین" مشهور است و علاقه مندان زیادی درمیان مردم افغانستان دارد. بدخشی با امکانات اندک یعنی به کمک دنبوره ، غچک آهنگی های را می ساخت که به دل علاقه مندان خودش چنگ میزد آهنگ های بازگل بدخشی بازگو کننده موسیقی کهن و کلاسیک افغانستان است وبیشتر آهنگ های اش درمقام های "چهار گاه " و "شور" اجرا شدند . بازگل بدخشی علاوه بر ترانه های شاد و آهنگ های عاشقانه ، سروده های که به نام "فلک" یاد می شوند ونمایانگر قدیمی ترین نوع موسیقی توام با رباعیات عارفانه اند را نیز بسیار زیبا می خواند.یکی از ویژه گی های دیگر این هنرمند محبوب این بود که خواندن ونوشتن را نمی دانست اما در شاعری ،تصنیف سرایی، نوازنده گی وآهنگ سازی ساخته های خودش بودند بسیاری از آهنگ های بازگل بدخشی از جمله آهنگ های معروف را بعد ها هنرمندان دیگر نیز خوانده اند اما مردم آن آهنگ ها را، به نام آهنگ های باز گل می شناسند و بیشتر به سبک و سیاقی که او خوانده است می پسندند. از جمله این آهنگ های او را:
ای شوخ سرزلف ترا تاب کی داده
چشم عسل مست ترا خواب کی داده
یا آهنگ مشهور:
آمدی ای یار وفادارم ای
دسته گل، شوخ ستمگارم ای
وحید قاسمی هنرمند معروف افغان می گوید: بزرگترین ویژه گی کار بازگل بدخشی در موسیقی این بود که نگذاشت آهنگ های ناب محلی فراموش شوند، بلکه بدخشی این آهنگ ها را با سادگی روستایی، آواز منحصر به فرد خود و به کمک دنبوره و غیچک و به سبک و سیاق مخصوص به خودش جاودانه کرد.
این هنرمند نامدار کشور یازده بار ازدواج نموده و ثمره ازدواج هایش همراه با اولاد هاو نواسه هایش به "46" تن میرسد آوازخوان محبوبی که حد اقل سه نسل از خوانندگان افغان با آواز و هنر او آشنا هستند، روز نهم حمل/فروردین برابر با 29 مارچ 2009 در اثر بیماری طولانی، در روستای چنارگنجشکان در ولایت بدخشان در شرق افغانستان جان سپرد .

۱۳۸۸ فروردین ۷, جمعه

هنر بي كرانه ي دریا

بکتاش سیاووش
فرهاد دریا خواننده و آهنگ ساز شهیر افغانستان، در ۲۲ سپتامبر ۱۹۶۲ (۱ مهر ۱٣۴۱) در گذرگاه کابل زاده شد. آواز خوانی را از دهه هشتاد (شصت خورشیدی) آغاز کرد. سه تا چهار سال پس از آن، با جمعی از هنرمندان افغانی گروهی زیر نام "باران" تشکیل داد. باران به عنوان یک حرکت پویا مسیر زندگی هنری دریا را متحول کرد، و جایگاه وی در موسیقی افغانستان را برجسته ساخت.او هدف از ایجاد این گروه را که جمعی از خوانندگان افغان در آن جمع شدند، چنین بیان می کند: "زمانی که باران را ساختم، سه چهار سالی از فعالیت خودم می گذشت. ابتدا کلاسیک، و بعدش سرودهای محلی می خواندم. سپس خودم شیوه محلی ایجاد را شروع کردم."وی در ادامه می افزاید: "من از باران منظور داشتم. آن هنگام سال های تعرض بیگانگان در افغانستان بود، و فرهنگ می توانست بخش بسیار بزرگ مقاومت در برابر حمله بیگانه باشد. بنابراین نخستین هدف این بود که فکر کردم ما همراه با چند جوان دیگر یکجا هم نفس شویم، و سراغ دروازه های تمام هموطنان در تمام گوشه های افغانستان برویم. زیرا آدم می تواند به هر وسیله و محبتی که ممکن است، صدای خود مردم، خواست خود مردم، و آرزومندی خود مردم را بیشتر و خوبتر آئینه داری کند. در ضمن این را هم به گوش خود مردم، و هم به گوش جهان برساند."
او در مورد هدف بعدی خود می گوید: "دوم اینکه با ایجاد گروه باران همراه با دیگر همکارانم، به این فکر شدم که ما می توانیم به شیوه و یا به کمک شیوه فولک پاپ که من تازه آن را با باران ایجاد کرده بودم، مردم را به طرف باوری که خودشان دارند، حرکت بدهیم. همچنین آنها را منسجم بسازیم. در عین حال حس توقع و احساسی را که در برابر قضایای همان زمان در افغانستان داشتند، بیشتر توسط موسیقی فولک پاپ پرورش دهیم. چراکه موسیقی ای که ریشه در خود فرهنگ عام داشته باشد، زودتر درک می شود، زود تر حس می شود، و زود تر فراگیر می شود. بنابراین انسان می تواند پیام خود را هر قدر بیشتر و دورتر که بخواهد، برساند."

دریا در کنار اینکه خود را از نسل مقاومت افغانستان می خواند، خاطراتی از مهاجرت و در به دری را نیز به یاد دارد. چراکه سال های مبارزه و نبرد در برابر اشغال قشون سرخ، سیلی از افغان ها را به مهاجرت سوق داد. در این میان فرهاد دریا هم مانند میلیون ها افغان دیگر، مجبور به ترک وطن گردید.خودش در این باره می گوید: "سفر من در سال ۱٣۶۹ (۱۹۹٠) اتفاق افتاد. اول به چکسلواکی رفتم، و مدت بسیار کوتاهی در آنجا بودم. سپس به آلمان عزیمت کردم، و فکر می کنم پنج سال در آن کشور ماندم. البته در خلال این مدت، یک سال هم فرانسه بودم. سرانجام از سال ۱٣۷۴ (۱۹۹۵) به آمریکا کوچ کردم."

اما با رفتن دریا از افغانستان، نام او به زودی از روی زبان ها برداشته نشد زیرا در جریان فعالیت های هنری اش، برخی کارهای ماندگار کرده بود. به همین سبب در مدت زمانی که سرگردان هی از این سر به آن سر می رفت، نام او را زنده نگاه کرد. تا اینکه اولین آلبم (آلبوم) تصویری در دیار غربت خود زا، زیر نام "آتش پرچه" به بازار عرضه کرد. علاقه مندانش این آلبم را، تولد دوباره وی در دنیای هنر می خوانند.دریا خاطرنشان می کند: "اولین آلبم تصویری بیرون از افغانستان من، آتش پرچه نام داشت. این آلبم مجموعه ای از غزل ها و اجرای زنده موسیقی روی ستیژ (سن/صحنه) بود. همچنین چهار یا پنج آهنگی دیگری که در آلبم بیگم جان خوانده بودم، از آن گرفتم و در ستدیو (استودیو) اجرا کردم."

او با زیستن در کشورهای آمریکایی و اروپایی حس کرد که افغانستان درین کشورها یک تصویر دارد، و آن دود و باروت می باشد. این حس وی را واداشت تا به ترمیم این چهره زشت بپردازد که به عنوان روکش، همه زیبایی ها و هست و بود کشورش را به فنا برده است.خودش در این باره می گوید: "آن طرف آب های شور اگر اروپا بگویم یا آمریکا بگویم، وقتی آنها اولین بار با این آئینه داری از زندگی افغانستان مواجه می شدند، سخت تعجب می کردند که این افغانستانی نیست که ما شناختیم. این برایشان خیلی جالب بود. اکثرآ در برنامه ها می آمدند، و از نزدیک از من تشکری می کردند. حتی اکثرشان مرا در آغوش می گرفتند، و مانند یک افغان از من تشکر می کردند. آنها می گفتند که خانه آباد یکی از شایسته ترین مردم جهان را برای امان معرفی می کنی. این برایم واقعآ قابل افتخار بود که می توانستم و موفق می شدم که آن چهره و آنچه ملت ام شایسته اش است را، به دنیا نشان بدهم."وی در ادامه می افزاید: "حتی جالب این بود که روی ستیژ و در جریان کنسرت ها من همراه با لنگی، پای برهنه، پتلون جینز، دریشی، و کرتی جالبی می برآمدم، که خیلی به دنبالش گشته بودم. به اصطلاح خودشان فشن (مد) راهمراه با سنت های افغانی می آمیختم، که برای آنها خیلی جالب بود. چون وقتی در غرب به لنگی فکر می کنند، به پیراهن و تنبان فکر می کنند، فکر می کنند که این باید یک قاتل باشد، یک جنگجو باشد. یا حداقل به نحوی از انحاء، باید یک نوعی از خشونت در آن باشد. بنابراین برای اولین بار با این صورت این گوشه از اخلاق و فرهنگ ما آشنا می شدند، که خیلی برایشان جالب بود."

از راگ به راکهمزمان با تعویض صحفه ی سیاسی افغانستان و ایجاد نظام نوین، دریا نیز از راگ موسیقی کلاسیک هندی به راک موسیقی غربی سفر کرد. او هدف ازین سفر را تحویل درونی خود و شوق ایجاد تکان در بدنه زندگی می خواند، و می گوید: "کار در فضای عاشقانه ها هوایی دیگر کار دارد، آسمان دیگر کار و رنگی دیگر دارد. در آن جو وقتی هم که آدم در فضای آلبم کار می کند، خون اش دیگر گردش دارد، آسمان دیگر رنگ دارد، زندگی دیگر اندازه دارد. زیرا در عاشقانه هایی مثل ’آخر به پای تو دل پیر می شود‘ و یا ’گردش چشم سیاه تو خوشم می آید‘،هر دو فرق می کنند. چون هر دو یک هوا و انداز، و یک شگرد نیستند."او در ادامه می افزاید: "من بیشتر یک انسان عاطفی هستم، با عاطفه خیلی سیال و با عشق که خمیری زندگی من است، و در آهنگ های که باز صبغه اجتماعی دارند. من باز یک آدم نمی گویم جنگی، ولی یک آدم پر از تحرکی می شوم که می خواهم در بدنه زندگی یک تکان بیارم. حال هر قدر کوچک هم باشد، ولی به اندازه خود می خواهم یک تکان باشم که زندگی را به طرف فردای بهتر شدن، و فردای خوبتر حرکت دهم."

دریا در نقش جدید دیگر انسانی نیست که تنها با آلات موسیقی سر و کار داشته باشد، و بخواهد زند گی کند. او می خواهد در سفر نوینش برای دیگران زندگی دهد. کمااینکه دیگرنام اش تنها با موسیقی و هنر پیوند ندارد. بلکه دریایی مدافع حقوق بشر و دریایی حامی زنان و کودکان نیز، به آن افزوده شده است.خودش در این باره می گوید: "ما یک موسسه غیر انتفاعی بنام کوچه افتتاح کردیم، که برنامه های مختلف دارد. از جمله آخرین برنامه یا آخرین پروژه هایش، افتتاح دوهزار حساب بانکی برای دوهزار خانواده محتاجست که پدر ندارند و رییس خانواده یا خود کودکان هفت، هشت، نه ساله، و یا هم مادران اشان هستند. این حساب ها به نام مادران خانواده است. از این دو هزار خانواده تعهد گرفتیم، که بعد ازین کمک یک کودک را به مکتب روان کنند. یعنی درین پروژه تنها آب و نان دادن مطرح نیست. بلکه فردای کودکان باید تأمین شود، که آن درس تعلیم و مکتب است." او در ادامه می افزاید: "حالا ما برای حساب های بانکی از داخل و بیرون از افغانستان سپانسر (حامی مالی) پیدا می کنیم. زیرا نه تنها افغان ها، که از غیرافغان ها هم خیلی علاقه مند کار برای کودکان جهان هستند. کمااینکه کسانی را داریم که می خواهند سپانسر این کودکان شوند، و هر ماه معادل پنجاه دلار آمریکایی را به این حساب ها می فرستند. مادر ها هر ماه پنجاه دلار ازین حساب بر می دارند، و تعهد می سپارند که یک کودک را به مکتب بفرستند."دریا خاطرنشان می کند: "گوشه دوم کار من با اقشار آسیب پذیر، کار با زنها است. درین اواخر کار در قسمت محو خشونت علیه زنان را شروع کردم. در افغانستان پروژه هایی دارم، برنامه هایی دارم، با وزارت محترم امور زنان و پروژه های انکشافی سازمان ملل (یو ان دی پی ) پروژه های دارم."

فعالیت های دریا در زمینه حمایت از کودکان و حقوق بشر باعث آن شد که در جمع سیزده آواز خوان دیگر از سراسر جهان، طرح پروژه ای موسوم به "دیدارها" را ارائه کند. هدف از ایجاد این پروژه سفر با موسیقی به نقاطی از دنیا است، که با چالش های بشر دوستانه اجتماعی و محیط زیستی روبرو هستند. او در مورد دیدار ها می گوید: "اصلآ یک پروژه خیلی بزرگ می باشد، که دلیل عمده اش کار برای آینده کودکان محتاج جهان است. یعنی تامین آینده بهتر برای کودکان محتاج در دنیا به شمول افغانستان! درین جمع سیزده نفری از سیزده کشور جهان، هنرمندی هم حضور دارد که دوست نزدیک من می باشد. او اهل آلمان است، و امروز نه تنها از برجسته ترین چهره های این کشور می باشد، که در اروپا نیز بخاطر کارهای هنری و بشر دوستانه اش با هم کار می کردیم."دریا در ادامه می افزاید: "آلبم صوتی ما هم به نام دیدارها از طرف (سونی بی ام جی) به بازار برآمد، که یکی از بزرگترین شرکت های نشر موسیقی در جهان است. بعد از موفقیت هایی که آلبم در دنیا به دست آورد، برای فروش و علاقه مندی شنونده های مختلف از جهان، جایزه طلا گرفت. این جایزه برای همه کسانی که در کل کار اشتراک داشتند، اهدا شد."
فعالیت های حقوق بشری و خیر اندیشانه دریا باعث شد که سازمان ملل متحد برای نخستین بار هنرمندی را از افغانستان و برای افغانستان انتخاب، و به عنوان یکی از سفرای حسن نیت خود تعیین کند. این اقدام دریا را بیشتر چهره ای معرفی کرد، که خواستار تکان در بدنه اجتماعی جامعه است. خودش در این باره می گوید: "من منحیث سفیر حسن نیت سازمان ملل متحد، در قسمت توسعه با ایشان همکار هستم. ما در چندین زمینه روی پروژه های خیلی وسیع کار می کنیم. محو خشنونت علیه زنان، صلح، کار با جوانان، و حتی مبارزه علیه مواد مخدر، برخی از این زمینه ها هستند."

فرهاد دریا که عمری با موسیقی افغانستان زندگی کرده و آن را با رگ و پوست خود حس می کند، اعتقاد دارد که موسیقی اصیل این کشور دچار ناملایمات روزگار شده است. به گونه ای که آرام آرام دیگر چیزی به نام موسیقی اصیل افغانی برایمان نمانده است. کمااینکه می گوید: "آنچه را که امروز زیاد به نام موسیقی افغانی می بینید، موسیقی مدرن و جوان افغانی، و نه موسیقی اصیل این کشور، است. البته جوان ها نیز به موسیقی ضرورت دارند، و نیازمندی آنها است. درین هم شکی وجود ندارد، که این نیازمندی به نحوی پوره شود." اما در ادامه خاطرنشان می کند: "ولی در پهلوی اش، موسیقی اصیل افغانی هم باید حفظ گردد. این غنا باید رشد کند. اما با تاسف این دیده نمی شود. زیرا آنچه را که ما در داخل افغانستان و یا خارج از کشور می بینیم، فقط موسیقی جوان، موسیقی روز، و موسیقی پاپ است. ولی با تاسف موسیقی اصیل افغانستان، قرار قرار و آهسته آهسته به فراموشی سپرده می شود. این را یک شخص یا دو تن نمی تواند سمت دهد. خاص در کشوری مثل افغانستان برای سمت دادن یک حرکت، مرکز کار است. اما مرکز خاموش می باشد. یعنی مقامات مسوول که برنامه دهنده برای کار و برای سمت دادن موسیقی و هنر هستند، در مجموع خاموش می باشند.

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

نوید فروغ ستاره افغان شد!

نویدفروغ ستاره افغان
مهران گلزار مقام دوم را به دست آوردنوید صابرپور مقام سوم را به دست آوردالهه سرور لقب بهترین بانوی این برنامه را به خود اختصاص داد ستاره افغان یک رقابت تلویزیونی است كه هر سال از طرف تلویزیون طلوع برای انتخاب ستاره هنر موسیقی برگزار می گردد ستاره افغان از تمام ولایات افغانستان اشتراک کننده گانی می داشته باشد. در ستاره افغان از تمام ولایات افغانستان تقریباٌ (2000) یا بیشتر از آن اشتراک می کنند . که ازبین (2000) نفر (12) بهترین آن توسط داوران این پروسه انتخاب می گردد . بعد دوره (12) بهترین آن به مردم گذاشته میشود و به رای مردم (از طریق ارسال پیام کوتاه تلفن همراه یا اس ام اس) اين (12) بهترين انتخاب مي شوند. تا حال این برنامه با عمر چهار ساله خود(24) هنرمند را به جامعه افغانستان تقدیم کرده است. دوره چهارم ستاره افغان در آخرین شب سال 1387 و شروع سال 1388 این برنامه متفاوت تراز سال های گذشته برگزار گردید در این برنامه ستاره های سال گذشته نیز اشتراک داشتند . دراین دوره از میان (2000) اشتراک کننده نوید فروغ به عنوان ستاره افغان برگزیده شده ومهران گلزار رقابت کنند دیگر این پروسه مقام دوم را به دست آورد . نوید صابر پور مقام سوم را به دست آورد لقب بهترین بانوی ستاره افغان ازطرف شکریه بارکزی به الهه سرور عطا شد. دراین دوره ستاره افغان فرهاد دریا سفیر حسن نیت سازمان ملل لقب ستاره طلایی این جشن واره را اعلام کرد. جالب ترین موضوع که دربرنامه ستاره افغان چشم می خورد اشتراک دختران در این پروسه است . در یک جامعه ی سنتی چون افغانستان آوازخوانی یک دختر جوان کار بسیار دشواری است . قابل ياد آوری است تلویزیون طلوع، برای نخستین بار، در سال 1384 شمسی، مسابقه آوازخوانی ستاره افغان را به تقلید از برنامه های مشابه تلویزیون های غربی، از جمله اکس فکتور انگلستان و امریکن آیدل در آمریکا، آغاز کرد و ستاره افغان، اکنون به یکی از محبوب ‌ترین برنامه‌های تلویزیونی در افغانستان تبدیل شده است. ویک خدمت بزرگ برای شگوفایی استعداد های نهان می باشد