استفاده از محتویات این وبگاه با ذکر منبع مجاز است

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

سازهای پرکار برد در موسیقی افغانستان



عکسها از وحید پیکان  سایت فارسی بی بی سی

دلربا: ساز هندی است که در سال 1312 خورشیدی در زمان امیر شیرعلی خان وارد افغانستان شد.

استاد سراج الدین، غلام نبی و امرالدین از دلربا نوازان مشهور افغانستان بودند.

 
غژک : این ساز مخصوص مناطق شمال افغانستان است.

بازگل بدخشی، لالادستگیر و فیض کشمی از غژک نوازان مشهور افغانستان بودند.



رباب: از سازهای بسیار قدیمی است و معروف ترین ساز افغانستان است.

رباب چهارده پرده و سه تار مِلودی و چند تار بَم و تقویت‌کنندهٔ صدا دارد که جمعا بیست و یک تار می‌شود. پیش از آریایی‌ها در افغانستان مروج بوده. از استاد محمد عمر، استاد غلام حسن و استاد غلام حسین از رباب نوازان مشهور افغانستان نام برده می شود.



سرنده یا سارنگ: ساز مخصوص مناطق شرق و جنوب افغانستان است. از چوب توت ساخته شده و در ظاهر شبیه رباب است.

اما با کمانچه نواخته می شود. سرنده، نوزان معروف در نیم قرن گذشته عبارتند از استاد غلام حسن, استاد فقیر حسن, استاد دین محمد معروف به ماشینی, خواجه محمد و لاله امان است.



دهل: دهل همراه با سرنا و هارمونیه در آهنگ های شاد نواخته می شود.



طبله: ساز ضربی است امروزه در افغانستان، هندوستان و پاکستان استفاده می‌شود. استاد محمد هاشم، چاچا محمود، استاد آصف و ولی محمد، از طبله نوازان مشهور افغانستان اند.



دوتار: یک ساز تاری است که از چوب توت ساخته می‌شود و طول آن یک متر و سی سانتی است و با ناخنک نواخته می‌شود.

این ساز در ابتدا دوتار روده‌ای داشته با تغییراتی که در طول زمان در آن رخ داده اکنون یک تار اصلی، سیزده تار فرعی و نوزده پرده دارد و بیشتر در قسمت‌های غرب و شمال افغانستان رایج است که بنام‌های دوتار هراتی، دوتار ترکمنی و دوتار اُزبکی شناخته می‌شوند.



هارمونیه: ساز هندی است که در افغانستان به نام باجه نیز یاد می شود.



دف یا دایره: ساز محلی و شرقی است که در خراسان زمین ایران، افغانستان تاجکستان، ترکمنستان و ازبکستان پر استفاده است. استاد گل زمان از آوازخوانان مشهور پشتو و برادرش خان زمان از دایره نوازان مشهور افغانستان هستند.



سرود: این ساز از رباب افغانی ریشه گرفته اما در اصل هندی است. مشابه رباب است که دارای سه تار اصلی و دوازده تار فرعی است.



سنتور :ساز مشترک ترکستان زمین و آریایی ها است. دارای 24 سیم فولادی است.



نی: از سازهای قدیمی در منطقه است و در موسیقی افغانستان نیز کاربرد زیادی دارد.

 

دنبوره: رایج ‌ترین ساز افغانستان است که دو تار نایلونی دارد.

از چوب درخت توت ساخته می‌شوند. طول دنبوره معمولا از ۷۰ سانتیمتر تا یک متر است.



غژک وطنی: نوع دیگری از غژک است با این تفاوت که کاسه آن فلزی است.



مضراب و ناخنک: ساز کوچک فلزی‌ و ناخنک ساز کوچک چوبی است که با آن ساز های تاری نواخته می شود.



نقش و نگار روی رباب. در این نقش و نگارها معمولا از عاج فیل استفاده می‌شود.


 
 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

ای قوم به حج رفته کجائید...


ثریا دلیل

وزیر صحت عامه افغانستان



چند گزینه محدود از آهنگ های مورد علاقه‌ام دارم.

معمولاً وقتیکه با موتر/ماشین سفر می نمایم، یا گاهی که در آشپز خانه آشپزی می‌کنم می‌توانم به موسیقی مورد علاقه‌ام گوش بدهم.

یک آهنگ مرحوم احمد ظاهر را خیلی دوست دارم: " ای قوم به حج رفته کجائید کجائید... معشوق همین جاست بیائید بیائید. معشوق تو همسایه دیوار به دیوار- در بادیه سر گشته شما در چه هوائید".

این آهنگ ترکیب زیبای از شعر، موسیقی و نوای سراینده آن است. برای من این شعر مفهوم عمیق و معنوی عبادت را می رساند.

آهنگ دیگری که مرا به یاد و خاطرات سالهای تحصیل و فراغت ام از دانشگاه طبی کابل می اندازد و شنیدن آنرا دوست دارم آهنگی است از مرحوم ظاهر هویدا: " شنیدم از اینجا سفر می کنی – تو آهنگ شهر دیگر می کنی- خیال من از سر بدر می کنی‌".

برای من زنده گی خودش یک سفر است: سفر هدفمند و سازنده. شاید هم شاعر به سفر زنده گی اشاره کرده است.

من خودم به نواختن آلات موسیقی آشنا نیستم، ولی آرزو دارم یکی از فرزندانم حداقل نواختن یک آلهء موسیقی را بیآموزند و آشنایی داشته باشند.

صفحه ویژه سایت فارسی بی بی سی: موسیقی افغانستان، از خرابات تاراک

.ناله به دل شد گره راه نیستان کجاست...



مسعود خلیلی

سفیر افغانستان در اسپانیا



مسعود خلیلی شاعر و نویسنده هم هست.

چه تصاویرقدیمی و دلکشی از هنر‌مندان افغان د‌رصفحه ویژه موسیقی تان جا داده‌اید که یک یک دست احساسم را بگرفتند وتا دور ترین کوچه‌های ترانه آفرین، دوران کودکی و جوانی‌ام بردند.

کوچه‌هایی‌که شمیم دل‌آویز آهنگ‌های روح نوازش، تا دم مرگ لالایی شبهای شادی و غم من خواهد بود.

کوچه‌هایی‌که نفس‌های عطر آلود آهنگسازان جوانش، بازار هنر را گرم و دلهای عاشقان را نرم می‌کرد.

پس از نیم قرن هنوز طنین آن سرود زیبای دست‌جمعی سرایندگان کابلی، در دل و جان من طنین انداز است که می‌خواندند‌:" آن سلسله مو آید اگر بر سر بازار ... بازار شود از نفسش تازه چو گلزار".

افسوس که آن روز‌ها جایش را به رنج‌ها و درد‌ها داد و آن آهنگ‌ها به ناله‌ها و فغانها مبدل گشت.

"وباید قبول کرد که درپست و بلند روزگار و در فراز و فرود ایام نا پایه‌دار، اگرموسیقی نبود نه لذت وصلش می دانستیم و نه غم هجرانش می فهمیدیم."

مسعود خلیلی

و اما در دوران جهاد وقتی در کوهپایه‌های وطن با مرکب نیم لنگ خود، ازین دره به آن دره و ازین کُتل به آن کُتل(تپه) می‌رفتم این آهنگ ساربان بیاد کابل عزیز، مایه تسلی این دل جنگزده می گشت‌:‌"‌دور از رخت صحرای درد است خانه‌ای من... خورشید من کجایی؟ سرد است خانه من ".

و یا این آهنگ احمد ظاهر که‌:‌"‌ناله به دل شد گره... راه نیستان کجاست... خانه قفس شد به من طرف بیابان کجاست؟" و یا سرودی محلی از استاد قاسم :‌"‌سر دریای کابل جوره ماهی... مرا کشته غم روز جدایی".

وباید قبول کرد که در پست و بلند روزگار و در فراز و فرود ایام نا پایه‌دار، اگرموسیقی نبود نه لذت وصلش می دانستیم و نه غم هجرانش می فهمیدیم.

ازین گفته مولانای بلخی خوشم می‌آید که می‌گوید "‌موسیقی صدای گشودن دروازه‌های بهشت خداست بروی زمینیان".

صفحه ویژه سایت فارسی بی بی سی: موسیقی افغانستان، از خرابات تاراک

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود...


کاوه کرامی

سردبیر سایت جاودان



کاوه کرامی

در زندگی اتفاقاتی می‌افتد که انسان از درک عمیق آن عاجز می ماند. اتفاقاتی که حتی به وسیلۀ زبان هم نمی‌توان به خوبی آن ها را شرح داد.

بلکه آن‌ها را تنها احساس می‌توان کرد و گهگاهی چنان در حافظه حک می‌شوند که حتی با گذشت زمان و تغییر مکان نمی‌توان از آن، اندکی فاصله گرفت و یا آن را تیره کرد.

مطالب مرتبط


شاید تنها مرگ بتواند آن را متاثر کند.

یکی از چنین اتفاقاتی که هستی‌ام را همواره می‌کاود، پیوند دارد با آهنگ یک آوازخوان نامور فارسی زبان "‌ساربان" که صدای او نمایانگر درد دل اوست.

۱۲ حوت/ اسفند مصادف بود به زادروز خواهر جوانم، مریم.

طبق معمول، مادرم کیک خوش مزه‌ای پخته کرده بود و همه اعضای خانواده گرد هم آمده بودند تا آن روز نیکی را که مریم به این دنیا آمده بود، گرامی بدارند.

آهنگ‌های شاد و قرصک، یکی پی دیگر به خوشایندی فضا می‌افزودند.

من از جا برخاستم و برای مریم گفتم: "من آهنگی دارم برای تو". کنجکاوی در چهره مریم نقش بست و با لبخندی که همیشه امید را در رگانم جاری می‌نمود از آن استقبال کرد.

آهنگ ساربان را گذاشتم که می‌خواند " ای ساربان آهسته رو.... وقتی که صدای غم آلود ساربان هوا را پاره کرد، سکوتی عجیب و غریب همه جا را فراگرفت. سکوتی که زادۀ صدای ساربانی بود که می خواند "محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان..".

چند لحظه گذشت. در حالی که ساربان هنوز هم می‌خواند، مادرم نگاهی به من کرد که شاید می خواست بگوید: پسرم، این چه انتخاب نامناسبی بود؟

"حالا که مریم نیست، باورم دگر به هستی کمرنگ شده است و دیگر معنای مطلق برایم ندارد."

کاوه کرامی

من به مریم نگاهی انداختم، برای گوشی که این سروده اهدا شده بود، تا جویای واکنش او شوم.

وقتی که چشم به چشم شدیم، دیدم که چشم‌های زیبای او اشک آلود شده، قطره‌های اشک از چشم‌های او فرو می ریختند. مشاهدۀ آن، گلویم را سخت فشار داد. به خود لعنت فرستادم و خود را محکوم کردم. گرچه صدای ساربان خاموش شده بود، اما شادی و سروری که فضای اتاق را سنگین ساخته بودند، دگر نبود و سکوت محض که شاید مملو از ناگفته‌ها بود، حکم فرما شد.

فاجعه‌ای سال‌ها بعد به وقوع پیوست.

مریم نیک پندار، نیک کردار و نیک گفتار، زمانی که آفتاب در طلوع بود، در اثر مرگ نابه هنگام درگذشت.

مریم تیزهوش و مستعد که در پایان دور ۀ دوکتورای، در رشتۀ تومور مغزی در دانشگاه آزاد آمستردم بود، در بامداد آن روز برخاسته بود تا روانۀ دانشگاه شود، اما چه می‌دانست که مرگ خاموش در کمینش نشسته است.

آه! نمی دانم که از کی گلایه کنم و چه کسی را مقصر بدانم. از آن خدایی که مریم به او سخت باورمند بود؟

حالا با فریاد می‌پرسم: " آی خدای مریم! با تو یک سینه سخن دارم. مریم تو را مهربان و عادل می‌خواند. همین بود عدالت و مهربانی تو؟ چرا مریم معصوم و جوان را که عاشق کسب خرد و عبادت تو بود، آروزی خدمت برای خلقت را در سر می‌پروراند، در این دنیایی که پرا‌ز آدم‌های زشت، آشوبگر و مضر است، از من گرفتی؟ می‌دانم پاسخی نخواهم شنید، می‌دانم".

حالا که مریم نیست، باورم دگر به هستی کمرنگ شده است و دیگر معنای مطلق برایم ندارد.

اما حافظه‌ام را می ستایم که در آن مریم زنده است. مریم ایستادگی زمان را، تباهی آن می پنداشت و به رکود نفرین می‌فرستاد.

مریم زیباترین انسانی بود که من می‌شناسم.

مریم نازنین، امروز زادروز من است و مثل همان روز که تا واپسین نفس ا‌ز یادم نخواهد رفت، به آن آهنگ ساربان گوش می‌دهم. این بار تو آرام باش، بگذار تا من بگیریم.

مریم، ساربان چه زیبا می خواند "من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود.."

مریم، می شنوی؟

صفحه ویژه سایت فارسی بی بی سی: موسیقی افغانستان، از خرابات تاراک

نگاهی به ظهور و افول گروه های موسیقی در افغانستان


مسعود حسن‌زاده

شاعر و نویسنده



مسعود حسن‌زاده یکی از عضو گروه 'مورچه ها'

اجرای گروهی موسیقی و ایجاد گروهی از نوازنده گان و موزیسین ها برای اجرای موسیقی در قالب یک گروه در حوزه موسیقی بومی افغانستان سابقه ی چند هزارساله دارد.

اما در تاریخ معاصر افغانستان، مسله ایجاد گروه‌های موسیقی فرازوفرود‌های فراوانی را طی کرده است. همه تحولات موسیقی افغانی که منجر به حضور و غیاب ده‌ها گروه موسیقی طی صد سال گذشته در این کشور شده است، گویا همراه با یک تحول شگرف در این کشور آغاز شده است.

تاسیس رادیو افغانستان و آغاز دوره‌ای تازه در موسیقی افغانستان

همه چیز با تاسیس رادیوی ملی افغانستان در سال ۱۹۲۱ آغاز می گردد. یعنی دو سال پس از اعلام استقلال افغانستان توسط شاه جوان امان الله خان. در دوره شاه امان‌الله (۱۹۱۹-۱۹۲۹) موسیقی در افغانستان انکشاف قابل توجهی یافت و در کنار نظام آموزشی خرابات ( تنها سیستم آموزش موسیقی)، نهادهای آموزشی علمی و اکادمیک نیز ایجاد شد.

هرچند هم به صورت سنتی منطق گروه سازی در موسیقی افغانی از قرن‌ها پیش از این تحول وجود داشت و هم پس از ورود گروه استادان موسیقی هندی به کابل در سال ۱۸۹۷ میلادی به دعوت امیر شیرعلی خان، شمار زیادی گروه‌های موسیقی کلاسیک که بیشتر بنا به اصطلاح مروج در موسیقی افغانی" خاندانی" گفته می‌شوند تشکیل شدند و با الهام از هنرمندان هندی و در قالب گروه به اجرای برنامه پرداختند.

اما پس از ایجاد رادیوی ملی در افغانستان، منطق تشکیل گروه‌های موسیقی در این کشور رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. به گواه اسناد و شواهد، نخستین گروه‌های موسیقی جدید همزمان با تاسیس نخستین نهاد‌های آموزش موسیقی به شیوه های جدید، آغاز به کار کردند.

نخستین گروه‌ها و انسامبل‌ها توسط خود همین نهاد‌های آموزشی تشکیل شدند. ایجاد این گروه ها به هنرجویان امکان این را می‌داد تا ضمن آموزش موسیقی، مهارت‌های خودرا در محافل و مجالس ملی و مناسبت‌ها به نمایش بگذارند. در آن زمان ارکستر‌ها و انسامبل‌ها بیشتر آرایشی تلفیقی از سازهای شرقی و غربی داشتند. پیانو و ساکسیفون ودرام و گیتار در کنار آلات موسیقی سنتی همچون رباب و طبله و هارمونیه وغیره.



همه چیز با تاسیس رادیوی ملی افغانستان در سال ۱۹۲۱ آغاز می گردد.

بیشتر ترانه‌ها و ملودی‌های که توسط این ارکستر‌ها و انسامبل‌ها نواخته می‌شد، نتیجه یک سلسله تجربه‌های قبلتر در حوزه موسیقی شهری بود.

موسیقی شهری و گروه‌های مستقل موسیقی

استاد قاسم افغان، کسی که پرورده گروه استادان موسیقی هندی‌ای بود که در زمان امیر شیرعلی خان به افغانستان آده بودند، به آماده سازی بستری تازه در موسیقی افغانستان کمک کرده بود. او با استفاده از هنجار های موسیقی هندی و تلفیق آن با آواها و ملودی های موسیقی بومی نواحی مختلف افغانستان، نوعی موسیقی بومی شهری را بنا نهاده بود که دستمایه اصلی کار نخستین گروه‌ها‌ی موسیقی نسبتا مدرن بود که توسط نهاد‌های آموزشی تازه ایجاد شده بودند.

اما به گواه اسناد و شواهد موجود، نخستین گروه های مستقل موسیقی جدید افغانی که در آن زمان و در حوزه موسیقی افغانی به آن ها "گروه های آماتور" گفته می شد،پس از دهه ۴۰ خورشیدی بوجود آمدند. دهه‌ای که پر است از نام آوازخوان‌های منفردی که از قضا اکثرا نیز گروهی از نوازنده‌گان را باخود داشتند. نام‌های چون احمدظاهر، ظاهر هویدا، زلاند، احمدولی ،قمرگل، ژیلا، مهوش، ناشناس، میرمن پروین و..!

هرچند به دلیل فقدان تحقیقات منسجم و تاریخی پیرامون چگونه گی ایجاد نخستین گروه های مستقل موسیقی افغانی، کمتر می توان کروکی مشخصی از چگونگی روند ظهور وافول این گروه ها ترسیم کرد، اما همان اندک مقالات تحقیقی در این زمینه، دهه ۴۰ خورشیدی را شروع عصری تازه در انکشاف موسیقی افغانی یاد می‌کنند.

آغاز دهه "بیتل های‌‌‌" افغان

در نیمه دوم دهه چهل خورشیدی از درون نهاد های آموزشی مختلف، شماری گروه‌های مستقل موسیقی آماتور ایجاد شدند.

"هرچند به دلیل فقدان تحقیقات منسجم و تاریخی پیرامون چگونه گی ایجاد نخستین گروه های مستقل موسیقی افغانی، کمتر می توان کروکی مشخصی از چگونگی روند ظهور وافول این گروه ها ترسیم کرد، اما همان اندک مقالات تحقیقی در این زمینه، دهه ۴۰ خورشیدی را شروع عصری تازه در انکشاف موسیقی افغانی یاد می‌کنند."

مسعود حسن‌زاده

در آن زمان همه جا نام گروه های چون "چهار برادران و ستاره ها" بر سرزبان ها بود. این دو گروه موازی باهم به یکباره هنجارهای تازه ای برای کارگروهی موسیقی بوجود آورند.

هردو گروه بوسیله ی جوانانی تحصیلکرده و غرب دیده از خانواده های سطح بالا تشکیل شده بود. گروه چهار برادران که گویا با الهام از یکی از مشهور ترین گروه‌های موسیقی پاپ آن زمان غرب یعنی "بیتلز" ایجاد شده بود، و پر بیراه نیست که تاکنون نیز از آن گروه در کنار "چهار برادران" از کلمه "بیتل ها" هم یاد می‌کنند.

گروه ستاره‌ها اما در سال ۱۹۶۸ تشکیل شد. گروهی متشکل از ۵ نوازنده که همه آلات موسیقی غربی می نواختند و بیشتر آهنگ‌های مد روز جهان را به زبان انگلیسی در شماری از کلوپ های شبانه" آن زمان کابل اجرا می کردند و هم گهگاهی آهنگ‌‌های بومی افغانی را نیز با آرایشی تازه و بوسیله آلات موسیقی چون گیتار برقی، بیس گیتار، درامز، فلوت و اورگن بازسازی می‌کردند.

در آن زمان مرکز همه تحولات رادیو و سپس تلویزیون ملی افغانستان بود. ضبط یک آهنگ در استدیوی رادیو تلویزیون ملی افغانستان در آن دوره به معنی ورود رسمی به گروه موزیسین ها و اعلام موجودیت هر موزیسین بود.

اما "ستاره هاو چهار برادران" شانس این را داشتند تا در کلوپ‌های شبانه برای مخاطبینی برنامه اجرا کنند که همه از طیف‌های باسواد و نسبتا با نفوذ اجتماع افغانی بودند. این روند با تشکیل گروه "شاین" توسط وحید قاسمی که خودمتعلق به خانواده مطرح درعرصه موسیقی کلاسیک افغانی بود سرعت بیشتری گرفت.

ده‌ها کلوپ شبانه در کابل آن زمان جایگاهی مناسب برای حضور گروه‌های این چنینی بودند. در همین دوره بود که برای اولین بار خاطره انگیزترین ترانه‌های افغانی بر مبنای آکورد‌های گیتار خلق شدند.

این روند تا نیمه‌های دهه ۵۰ خورشیدی ادامه داشت تا این که شرایط سیاسی افغانستان پس از کودتا سردار داوود خان و ایجاد نظام سیاسی جمهوری دگرگون شده و اکثر گروه‌ها از هم پاشیدند و اعضای شان مجبور به ترک کشور شدند.

کودتا و موسیقی دیگر

پس از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ و ایجاد حکومت ایدیولوژیک با الهام از اتحاد جماهیر شوروی آن زمان، و پس از چند سال سکوت، باردیگر و اینبار بوسیله خود حاکمیت گروه‌های موسیقی در چارچوب تشگیلات حزبی ایجاد گردیدند.

یک نسلی دیگر از جوانان، تحت حمایت نها‌د‌های وابسته حکومت همچون سازمان جوانان، گروه‌های متعددی را تشکیل دادند که اکثرا ترجیح می‌دادند ادامه دهنده‌ای راه گروه‌های دهه چهل باشند.



اعضای گروه 'کابل دریمز'

هرچند در این دوره، این گروه ها تحت سانسور شدید محتوایی بودند، اما حاکمیت از نوآوری های این جوانان از لحاظ شکلی حمایت می کرد. ارکستر گل سرخ از نخستین گروه‌ها بود.

ارکستری که متاثر از وضعیت جهان آن زمان، تمایل زیادی به نزدیک ساختن موسیقی پاپ (‌یا همان آماتور افغانی) به انواع سبک‌های مروج آن زمان در جهان داشت.

به تعقیب این گروه، شمار دیگری از جوانان، گروه "باران" را تشکیل دادند، گروهی که در ابتدا بیشتر به بازخوانی و تازه کردن آهنگ‌های فولکلور افغانی بوسیله آرایش تلفیقی سازهای غربی و بومی تمایل نشان می‌داد.

همه ای این اتفاقات صرفا در پایتخت یعنی کابل می افتاد.

در آن دوره شماری دیگری از گروه‌ها نیز همزمان با "ارکستر گل سرخ" فعالیت می کردند. اکثر کمیته‌های حزبی ولایتی و نمایند‌گی‌های سازمان جوانان آن زمان در ولایات نیز گروه های موسیقی متعدد داشتند.

سکوت طولانی

همراه با آغاز جنگ داخلی و فعال شدن گروه‌های مجاهدین، کم کم فضای موسیقی افغانستان تیره و تارشد، با شدت گرفتن جنگ مجاهدین علیه دولت دکتر نجیب الله، و در واپسین سال‌های دهه شصت خورشیدی، اکثر اعضای این گروه‌ها از کشور خارج شدند وبرای سالهای متمادی یعنی تا ختم امارت طالبان، دیگر افغانستان شاهد ایجاد هیچ نوع گروه موسیقی‌ای نبود.

حکومت مجاهدین هرچند مخالفت علنی با موسیقی نشان نمی داد، اما هیچ زمینه‌ای را هم برای تشکیل گروه‌های موسیقی و ایجاد تحول در عرصه موسیقی فراهم نکرد.

پس از سقوط رژیم طالبان و ایجاد سیستم تازه سیاسی، به تابعیت از شرایط سیاسی، موسیقی افغانی نیز وارد دوره تازه گردید. شمار زیادی رسانه های غیر دولتی آغاز به فعالیت کردند که زمینه رشد کمی موسیقی را هم فراهم آوردند.

صدها گروه موسیقی‌ای که اصطلاحا به آن "گروه های محفلی" گفته می‌شود تشکیل شد، سطح تولید موسیقی به یکباره به شکل بی سابقه‌ای بالا رفت و کم کم شماری گروه‌های تازه‌ای ایجاد شدند اما این بار و بیشتر در قالب نوعی از موسیقی که کمتر در افغانستان به آن پرداخته شده بود. یعنی موسیقی راک.

بازگشت "بیتل ها" یا راک افغانی؟

به روایتی نقطه آغاز موسیقی راک افغانی که ریشه‌های آن در میانه دهه چهل و توسط گروه‌های "چهار برادران، ستاره‌ها و شاین" بوجود آمده بود، با تشکیل نخستین گروه بلوز و راک در افغانستان، آنهم نه در پایتخت، که در هرات آغاز شد.

شماری از جوانان در هرات، در سال ۲۰۰۵ میلادی با تشکیل گروهی تحت نام "مورچه ها" فصلی تازه در موسیقی افغانی ایجاد کردند.

و به تعقیب این گروه با فواصل تاریخی اندک، سه گروه دیگر به نام های "رویاهای کابل، منطقه ناشناخته و صفحه سفید" هم اعلام موجودیت کردند.

این سه گروه هرکدام در نوعی متفاوت از راک قدعلم کردند.

گروه "مورچه ها" به عنوان اولین گروه موسیقی بلوز و راک،"رویاهای کابل" به عنوان اولین گروه موسیقی "ایندی راک"، "منطقه ناشناخته" به عنوان نخستین گروه "متال" و گروه صفحه سفید" به عنوان نخستین گروه "هارد راک" افغانی آغاز به فعالیت نمودند.

و همه اینها درجوی اتفاق افتاد که نوعی از موسیقی همه پسند که چاشنی تجارتی بودن نیز به آن اضافه شد، فضای غالب رسانه‌ای افغانستان را زیر سلطه داشته است. در ساحه موسیقی فولکلور نیز طی ده سال گذشته، شماری از هنرمندان محلی از آدرس و نام ولایات و منطقه‌های شان به عنوان گروه‌های موسیقی اعلام موجودیت کرده اند.

 

صفحه ویژه سایت فارسی بی بی سی: موسیقی افغانستان، از خرابات تاراک